English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intitule U عنوان دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lord U عنوان لردی دادن به
lords U عنوان لردی دادن به
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
title U واگذارکردن عنوان دادن به
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
caption U عنوان دادن
captions U عنوان دادن
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
redirect U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
Other Matches
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
titles U عنوان
captions U عنوان
ground U عنوان
caption U عنوان
headword U عنوان
print U عنوان و..
headlines U عنوان
headline U عنوان
titles U عنوان ها
title U عنوان
rubrics U عنوان
rubric U عنوان
prints U عنوان و..
printed U عنوان و..
headwords U عنوان
appellative U عنوان
themes U عنوان ها
subjects U عنوان ها
topics U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
topic U عنوان
capitulary U عنوان
name U عنوان
title U عنوان
life peers U عنوان
life peer U عنوان
headings U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
names U عنوان ها
epithet U عنوان
epithets U عنوان
heading U عنوان
head line U عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
surnames U لقب عنوان
on loan U به عنوان قرض
nowise U به هیچ عنوان
headings U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
brands U عنوان تجارتی
heading U عنوان سرصفحه
heading U عنوان گذاری
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
topics U عنوان سرفصل
berthing U کسب عنوان
in a topic form U بصورت عنوان
message heading U عنوان پیام
natural U حرکت در عنوان
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
surname U لقب عنوان
honorific U عنوان تجلیلی
honorifics U عنوان تجلیلی
naturals U حرکت در عنوان
exercise term U عنوان مانور
topic U عنوان سرفصل
berths U کسب عنوان
guize U روبند عنوان
berth U کسب عنوان
doctorates U عنوان دکتری
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
untitled U بدون عنوان
titlist U دارای عنوان
doctorate U عنوان دکتری
head U عنوان مبحث
head U سالار عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
berthed U کسب عنوان
start of heading U شروع عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
superscrible U عنوان روی
for example U به عنوان مثال
the hoy f. U عنوان پاپ
title U دارنده عنوان قهرمانی
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
clinch U کسب عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
title block U قسمت عنوان نامه
donna U عنوان مودبانه بانوان
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
misdirection U گمراهی عنوان غلط
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
clinching U کسب عنوان قهرمانی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
language U برنامهای که به عنوان مترجم
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
titles U دارنده عنوان قهرمانی
title page U صفحه عنوان کتاب
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
superscription U عنوان روی پاکت
short title U عنوان کوتاه شده
subhead U عنوان جزء یا فرعی
subhead U عنوان فرعی مقاله
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
headings U سمت سینه ناو عنوان
headings U عنوان یا نام متن در فایل
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
heading U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
commonest U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundles U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundling U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
linking U ترکیب برنامههای کوچک با هم تا نتوانند به عنوان یک واحد اجرا شوند
redirect U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
his reverence U جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
wallpapers U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
wallpaper U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
common U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
redirected U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com