Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
osmium
U
عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
titanium
U
عنصر فلزی
terbium
U
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
circular
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
chains
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list
U
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
atom
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
elements
U
عنصر
element
U
عنصر
member
U
عنصر
members
U
عنصر
component
U
عنصر
agent
U
عنصر
masurium
U
عنصر 34
isomeric
U
هم عنصر
agents
U
عنصر
components
U
عنصر
signal element
U
عنصر علامتی
active element
U
عنصر عامل
transition element
U
عنصر واسطه
weak minded
U
سست عنصر
element
U
عنصر اساس
alloying agent
U
عنصر الیاژی
alloying element
U
عنصر الیاژی
coupling element
U
عنصر اتصال
coupling element
U
عنصر پیوست
aqueous element
U
عنصر ابی
cryotron
U
عنصر برودتی
alloying element
U
عنصر الیاژ
code element
U
عنصر رمز
tracer element
U
عنصر ردیاب
absorbing element
U
عنصر جذب
shunt element
U
عنصر موازی
wallydraigle
U
سست عنصر
accommpanying element
U
عنصر همراه
acid forming element
U
عنصر اسیدی
abundant element
U
عنصر فراوان
acid forming element
U
عنصر اسیدساز
weak kneed
U
سست عنصر
service element
U
عنصر اداری
active element
U
عنصر فعال
active element
U
عنصر کنشی
biotic element
U
عنصر زیستی
weak-kneed
U
سست عنصر
abiotic element
U
عنصر نازیوه
chemical element
U
عنصر شیمیایی
data element
U
عنصر داده
element
U
عنصر عملیاتی
stop element
U
عنصر ایست
part
U
عنصر اصلی
inverse element
U
عنصر وارون
threshold element
U
عنصر استانهای
thermocouple
U
عنصر حرارتی
symmetry element
U
عنصر تقارن
tactical element
U
عنصر تاکتیکی
logic element
U
عنصر منطقی
logic element
U
عنصر لاجیک
minor constituent
U
عنصر فرعی
nand element
U
عنصر نقیض و
weaklings
U
سست عنصر
Elementarism
U
عنصر نگری
minor constituent
U
عنصر جزئی
start element
U
عنصر شروع
ingredient
U
عنصر سازنده
ingredients
U
عنصر سازنده
delay element
U
عنصر تاخیری
disafected person
U
عنصر نامطلوب
electronic element
U
عنصر الکترونیکی
abiotic element
U
عنصر بیجان
elements
U
عنصر اساس
processing element
U
عنصر پردازشی
print element
U
عنصر چاپ
primordial element
U
عنصر ازلی
primitive element
U
عنصر اولیه
identity element
U
عنصر یکسانی
elements
U
عنصر عملیاتی
picture element
U
عنصر تصویر
guest element
U
عنصر کم مقدار
trace element
U
عنصر کم مقدار
passive element
U
عنصر غیرعامل
weakling
U
سست عنصر
air defense element
U
عنصر پدافند هوایی
active element
U
عنصر عمل کننده
task element
U
عنصر اجرای عملیات
strontium
U
عنصر سبک دو فرفیتی
silicon
U
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
exclusive or element
U
عنصر یای انحصاری
pixel
U
نقطه عنصر تصویری
physical element of crime
U
عنصر مادی جرم
heating element
U
المان یا عنصر حرارتی
macronutrient
U
عنصر غذایی پر مصرف
mental element of crime
U
عنصر روانی جرم
metal cutting element
U
عنصر براده برداری
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
primordial
U
عنصر نخستین اساسی
pyrogen
U
عنصر قابل اشتعال
asterium
U
عنصر ویژه ستارگان
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
fire support element
U
عنصر پشتیبانی اتش
studious of doing a thing
U
مایل
inclinable
U
مایل
propense
U
مایل
f. of books
U
مایل به کت اب
willful
U
مایل
willing
U
مایل
interested
U
مایل
studious to do a thing
U
مایل
desirous
U
مایل
nothing loath
U
مایل
sidling
U
مایل
loxodrome
U
خط مایل
lickerish
U
مایل
pitching
U
مایل
oblique
U
مایل
oblique
U
مایل کج
italic
U
مایل
rath
U
مایل
rathe
U
مایل
declivous
U
مایل
agreeable
U
مایل
miles
U
مایل
gauche
U
مایل
bevel
U
مایل
skews
U
مایل
slantingly
U
کج یا مایل
bevelled
U
مایل
bevel
U
پخ مایل
skew
U
مایل
sideling
U
مایل
skewing
U
مایل
slanting
U
مایل
sloping
U
مایل
inclined
U
مایل
mile
U
مایل
fabrics
U
بافته عنصر تار و پود
fabric
U
بافته عنصر تار و پود
characteristic
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
parametron
U
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
two up
U
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
boron water
U
ابی که عنصر شیمیایی بردارد
characteristically
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
Gothic Survival
U
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
slant range
U
برد مایل
obliquely
U
بطور مایل
lief
U
مطلوب مایل
the mast has raked
U
مایل کردن
oblique system
U
سیستم مایل
greyish
U
مایل به خاکستری
the mast has raked
U
مایل شدن
oblique perspective
U
پرسپکتیو مایل
aslant
U
حرکت مایل
oblique lattice
U
شبکه مایل
like
U
مایل بودن
oblique rotation
U
چرخش مایل
side flow weir
U
سر ریز مایل
likes
U
مایل بودن
albescent
U
مایل به سفیدی
he has a good mind
U
مایل است
oblique section
U
مقطع مایل
mile ohm
U
مایل- اهم
liked
U
مایل بودن
incline plane
U
سطح مایل
he is f. her
U
مایل اوست
greeny
U
مایل بسبز
geographical mile
U
مایل جغرافیایی
aslant
U
بطور مایل
oblique projection
U
تصویر مایل
flavescent
U
مایل بزردی
bitterish
U
مایل به تلخی
cant
U
سطح مایل
centripetal
U
مایل به مرکز
chamfer
U
مایل شدن
he was found of her
U
مایل او بود
solicitous to go
U
مایل به رفتن
reddish
U
مایل بقرمز
oppositive
U
مایل به ضدیت
yellowish
U
مایل بزردی
purplish
U
مایل به ارغوانی
purply
U
مایل به ارغوانی
inclined face of dam
U
نمای مایل سد
inclined drilling
U
حفاری مایل
statute mile
U
مایل رسمی
inclined compression
U
فشار مایل
recessive
U
مایل ببازگشت
sourish
U
مایل به ترشی
comatant
U
مایل بجنگ
whitey
U
مایل به سفید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com