Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
picture element
U
عنصر تصویر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
Other Matches
circular
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
list
U
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
cropped
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images
U
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
crops
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
picturing
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobats
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images
U
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickered
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
U
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence
U
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
image dissector tube
U
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan
U
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
images
U
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image formation
U
تولید تصویر تصویر
member
U
عنصر
masurium
U
عنصر 34
element
U
عنصر
agent
U
عنصر
members
U
عنصر
components
U
عنصر
agents
U
عنصر
elements
U
عنصر
isomeric
U
هم عنصر
component
U
عنصر
disafected person
U
عنصر نامطلوب
shunt element
U
عنصر موازی
coupling element
U
عنصر پیوست
transition element
U
عنصر واسطه
logic element
U
عنصر لاجیک
data element
U
عنصر داده
delay element
U
عنصر تاخیری
thermocouple
U
عنصر حرارتی
symmetry element
U
عنصر تقارن
code element
U
عنصر رمز
tracer element
U
عنصر ردیاب
tactical element
U
عنصر تاکتیکی
cryotron
U
عنصر برودتی
logic element
U
عنصر منطقی
signal element
U
عنصر علامتی
start element
U
عنصر شروع
threshold element
U
عنصر استانهای
stop element
U
عنصر ایست
coupling element
U
عنصر اتصال
chemical element
U
عنصر شیمیایی
service element
U
عنصر اداری
element
U
عنصر عملیاتی
elements
U
عنصر اساس
elements
U
عنصر عملیاتی
nand element
U
عنصر نقیض و
abiotic element
U
عنصر نازیوه
abiotic element
U
عنصر بیجان
processing element
U
عنصر پردازشی
print element
U
عنصر چاپ
primordial element
U
عنصر ازلی
primitive element
U
عنصر اولیه
ingredients
U
عنصر سازنده
ingredient
U
عنصر سازنده
minor constituent
U
عنصر فرعی
minor constituent
U
عنصر جزئی
weaklings
U
سست عنصر
weakling
U
سست عنصر
element
U
عنصر اساس
titanium
U
عنصر فلزی
weak-kneed
U
سست عنصر
biotic element
U
عنصر زیستی
aqueous element
U
عنصر ابی
alloying element
U
عنصر الیاژ
alloying element
U
عنصر الیاژی
alloying agent
U
عنصر الیاژی
active element
U
عنصر عامل
active element
U
عنصر کنشی
active element
U
عنصر فعال
acid forming element
U
عنصر اسیدساز
acid forming element
U
عنصر اسیدی
accommpanying element
U
عنصر همراه
abundant element
U
عنصر فراوان
absorbing element
U
عنصر جذب
weak kneed
U
سست عنصر
passive element
U
عنصر غیرعامل
wallydraigle
U
سست عنصر
electronic element
U
عنصر الکترونیکی
identity element
U
عنصر یکسانی
weak minded
U
سست عنصر
inverse element
U
عنصر وارون
Elementarism
U
عنصر نگری
part
U
عنصر اصلی
trace element
U
عنصر کم مقدار
guest element
U
عنصر کم مقدار
scan
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
exclusive or element
U
عنصر یای انحصاری
primordial
U
عنصر نخستین اساسی
strontium
U
عنصر سبک دو فرفیتی
pixel
U
نقطه عنصر تصویری
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
task element
U
عنصر اجرای عملیات
mental element of crime
U
عنصر روانی جرم
fire support element
U
عنصر پشتیبانی اتش
pyrogen
U
عنصر قابل اشتعال
heating element
U
المان یا عنصر حرارتی
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
macronutrient
U
عنصر غذایی پر مصرف
asterium
U
عنصر ویژه ستارگان
metal cutting element
U
عنصر براده برداری
physical element of crime
U
عنصر مادی جرم
silicon
U
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
air defense element
U
عنصر پدافند هوایی
active element
U
عنصر عمل کننده
characteristic
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
fabrics
U
بافته عنصر تار و پود
characteristically
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
boron water
U
ابی که عنصر شیمیایی بردارد
Gothic Survival
U
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
fabric
U
بافته عنصر تار و پود
terbium
U
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
parametron
U
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
two up
U
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
queued
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chips
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queueing
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
microprocessors
U
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessor
U
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
chip
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
transmitter signal element timing
U
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
head
U
اولین عنصر داده در لیست بودن
element
U
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
quintessence
U
عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
elements
U
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
queue
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
jelly bean
U
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
atom
U
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
osmium
U
عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atomic energy
U
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
searchingly
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
corpus delicti
U
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
atoms
U
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
sequential
U
بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
capacitor
U
عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
lifo
U
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
ring
U
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
capacitance
U
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
forwarded
U
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward
U
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
chaining
U
جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
declarations
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
phosphide
U
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
last in first out
U
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
declaration
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarative statement
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
combinational
U
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
bypasses
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
fet
U
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
typeball
U
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
standalone
U
ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com