English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
service element U عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces U نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
services U نیروهای مسلح
armed forces U نیروهای مسلح
armed forces courier U پیک نیروهای مسلح
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
joint U مشترک بین نیروهای مسلح
joint exercise U تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component forces U نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
component change order U دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
mission critical U که شرکت شما به آن بستگی دارد
fifo U که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
discussant U کسی که در مباحثه و منافره شرکت دارد
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
sleeping partners U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
scrolls U که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
scroll U که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
package forces U نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
elemental U عنصری
triads U سه عنصری
triad U سه عنصری
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
elementarism U عنصری نگری
tetrad U چهار عنصری
elemental analysis U تجزیه عنصری
scalar U ماتریس یک عنصری
safe format U عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
elemental analysis U فراکافت عنصری [شیمی]
elemental analysis U آنالیز عنصری [شیمی]
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
subscripted variable U عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
dyad U اتم یامولکول یا عنصری که از دوواحد تشکیل شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
unpopulated U تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
combined forces U نیروهای مرکب
friendly forces U نیروهای خودی
irregular forces U نیروهای نامنطم
combat forces U نیروهای رزمی
irregular forces U نیروهای چریکی
army of occupation U نیروهای اشغالی
enemy forces U نیروهای دشمن
market forces U نیروهای بازار
opposing forces U نیروهای متخاصم
differential forces U نیروهای دیفرانسیلی
frontalier U نیروهای مرزی
garrison forces U نیروهای پادگانی
screening forces U نیروهای پاسیور
nuclear forces U نیروهای هستهای
services U نیروهای سه گانه
lateral forces U نیروهای عرضی
blue forces U نیروهای ابی
component forces U نیروهای مولفه
political forces U نیروهای سیاسی
ground forces U نیروهای زمینی
blue forces U نیروهای خودی
naval forces U نیروهای دریایی
irregular U نیروهای نامنطم
battalion U نیروهای ارتشی
army forces U نیروهای زمینی
forces of production U نیروهای تولید
battalions U نیروهای ارتشی
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
castrum U [کمپ نیروهای رومی]
van der waals forces U نیروهای وان در والس
conventional forces U نیروهای رزمی معمولی
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
actions U اشغال نیروهای جنگی
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
paramilitaries U نیروهای شبه نظامی
paramilitary U نیروهای شبه نظامی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
assigned forces U نیروهای زیر امر
restraining forces U نیروهای مهار کننده
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
dipole dipole forces U نیروهای دو قطبی- دوقطبی
landing forces U نیروهای پیاده شونده
action U اشغال نیروهای جنگی
tactical reserve U نیروهای احتیاط تاکتیکی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
reserve mobilization U بسیج نیروهای احتیاط
fundamental interactions U نیروهای بنیادی [فیزیک]
riper U مسلح
ripe U مسلح
armor bearer U مسلح
flat U مسلح
flattest U مسلح
weaponed U مسلح
in arms U مسلح
mailed U مسلح
armed U مسلح
armoured U مسلح
ripest U مسلح
reinforced U مسلح
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
residual force U نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . U درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
special forces U نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
international date line U خط تقسیم نیروهای بین المللی
equip U مسلح کردن
equipping U مسلح کردن
banditry U سرقت مسلح
pistoleer U مسلح به طپانچه
arm U مسلح کردن
armed U مسلح شده
poised mine U مین مسلح
reinforced coating U اندود مسلح
reinforced coat U اندود مسلح
reenforce U مسلح کردن
equips U مسلح کردن
armored cable U کابل مسلح
privateer U کشتی مسلح
arming U مسلح شدن
service component U نیروی مسلح
ice crete U بتون مسلح
ferroconcrete U بتون مسلح
activated mine U مین مسلح
ripest U مسلح شدن
riper U مسلح شدن
ripe U مسلح شدن
force U مسلح کردن
forces U مسلح کردن
forcing U مسلح کردن
mailed fist U نیروی مسلح
bandits U سارق مسلح
weapons U مسلح شده
weapon U مسلح شده
to be packing [heat] [colloquial] U مسلح بودن
to pack a weapon [colloquial] U مسلح بودن
to carry a weapon U مسلح بودن
unarmed U غیر مسلح
reinforced concrete U بتون مسلح
reinforced concrete U بتن مسلح
heavily armed U کاملا مسلح
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com