Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
elements of weather
U
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
m factors
U
عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
circuits
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
lysenkoism
U
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
elasticity of factor substitution
U
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
U
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
effects
U
عوامل
m factors
U
عوامل ام
technical data
U
عوامل فنی
motivational factors
U
عوامل محرکه
justificatory conditions
U
عوامل موجهه
factor price
U
قیمت عوامل
psychological factors
U
عوامل روانی
variable factors
U
عوامل متغیر
factor productivity
U
بازدهی عوامل
institutional factors
U
عوامل نهادی
factor proportion
U
نسبت عوامل
total factor productivity
U
بازدهی کل عوامل
human factor
U
عوامل انسانی
growth factors
U
عوامل رشد
natural agents
U
عوامل طبیعی
factor demand
U
تقاضای عوامل
elements of expense
U
عوامل هزینهای
demand factors
U
عوامل تقاضا
constant factors
U
عوامل ثابت
factors of production
U
عوامل تولید
balancing factors
U
عوامل جبرانی
allocative factors
U
عوامل تخصیصی
adverse factors
U
عوامل نامساعد
aerodynamic factors
U
عوامل ایرودینامیکی
production factors
U
عوامل تولید
agents of production
U
عوامل تولید
excusatory conditions
U
عوامل رافعه
complementary factors
U
عوامل مکمل
ingredient
U
عناصر
ingredients
U
عناصر
human factors engineering
U
مهندسی عوامل انسانی
factor mobility
U
تحرک عوامل تولید
factor analysis
U
تجزیه و تحلیل عوامل
aiming group
U
عوامل مثلث گیری
mobility of factors of production
U
تحرک عوامل تولید
market forces
U
عوامل موثردر بازار
factor cost line
U
خط هزینه عوامل تولید
factor markets
U
بازارهای عوامل تولید
factor earnings
U
درامد عوامل تولید
competitive factors
U
عوامل محرک رقابت
inputs
U
عوامل تولید منابع
factor productivity
U
بهره دهی عوامل
elements of expense
U
عوامل تولید هزینه
fixed factor
U
عوامل تولید ثابت
diseconomies
U
عوامل زیان اور
fixed factor
U
عوامل ثابت تولید
factor price equalization
U
برابرسازی قیمت عوامل
weathering
U
اثر عوامل جوی
cryptovariable
U
عوامل متغیر رمز
factor price distortions
U
انحراف قیمت عوامل
ingredients
U
داخل شونده عوامل
o technique
U
تحلیل عوامل زمانی
mechanism
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
polygene
U
عوامل توارثی غیرهمردیف
retarding factors
U
عوامل کند کننده
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
mechanisms
U
عوامل مکانیکی مکانیزم
ingredient
U
داخل شونده عوامل
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
firing data
U
عناصر تیر
combat , elements
U
عناصر رزمی
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
conversion of data
U
تبدیل عناصر
known data
U
عناصر تیرمعلوم
known data
U
عناصر معلوم
representative elements
U
عناصر نماینده
job elements
U
عناصر شغلی
target indications
U
عناصر هدف
data element
U
عناصر اطلاعات
transmutation
U
تبدیل عناصر
trace elements
U
عناصر کمیاب
column head
U
عناصر سرستون
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
orbital element
U
عناصر مداری
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
essential elements
U
عناصر ضروری
clemency
U
اعتدال عناصر
minor elements
U
عناصر جزئی
component operation
U
عناصر عملیاتی
minor elements
U
عناصر فرعی
non specific factors of production
U
عوامل غیر اختصاصی تولید
variable factors
U
عوامل قابل تغییر تولید
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
factor payments
U
پرداختهای عوامل تولید مانند
aerometeorograph
U
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
geopolitics
U
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
transition series
U
گروه عناصر واسطه
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
head
U
عناصر اولیه ستون
basic data
U
عناصر تیر اولیه
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
data
U
سوابق عناصر داده ها
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
elasticity of factor substitution
U
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
ceteris paribus
U
ثابت بودن تمام عوامل دیگر
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
map k
U
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
input output table
U
این جدول جریان عوامل تولید
columnar transposition
U
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
self buried
U
مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
unpredictable factors
U
عوامل غیر قابل پیش بینی
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
shift forward
U
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
bleaching materiel
U
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
danc solution
U
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
eurytopic
U
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
fission products
U
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
escarpment
U
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments
U
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
sound effects
U
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
arrays
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
pert chart
U
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
feckful
U
موثر
punchy
U
موثر
climacteric
<adj.>
U
موثر
perficient
U
موثر
operant
U
موثر
punchier
U
موثر
punchiest
U
موثر
effective
U
موثر
efficient
U
موثر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com