English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chart data U عناصر تیر نقشهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
universal grid U مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
coordinates U مختصات نقشهای
map scale U مقیاس نقشهای
map reconnaissance U شناسایی نقشهای
map chart U طرح نقشهای
map template U طلق چارت نقشهای
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
wind fire angle U سمت نقشهای باد
coordinate code U رمزمربوط به مختصات نقشهای
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
carry through <idiom> U برای کاری نقشهای کشیدن
grid interval U فواصل شبکه بندی نقشهای
backers U کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator U سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
map k U ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
backer U کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
ground plans U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
planimetric U نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
pictomap U نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
ingredients U عناصر
ingredient U عناصر
orbital element U عناصر مداری
minor elements U عناصر فرعی
component operation U عناصر عملیاتی
combat , elements U عناصر رزمی
column head U عناصر سرستون
cantilever elements U عناصر کنسولی
gft setting U عناصر خط کش تیر
known data U عناصر معلوم
job elements U عناصر شغلی
intelligence data U عناصر اطلاعات
target indications U عناصر هدف
firing data U عناصر تیر
essential elements U عناصر ضروری
representative elements U عناصر نماینده
trace elements U عناصر کمیاب
known data U عناصر تیرمعلوم
data element U عناصر اطلاعات
conversion of data U تبدیل عناصر
meteorological data U عناصر هواسنجی
transmutation U تبدیل عناصر
minor elements U عناصر جزئی
clemency U اعتدال عناصر
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
head U عناصر اولیه ستون
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
interrupted U [عناصر معماری منقطع]
periocic table U جدول تناوبی عناصر
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
elemental U مربوط به عناصر ابتدائی
basic data U عناصر تیر اولیه
data U سوابق عناصر داده ها
treadway U پل برای عناصر پیاده
transition series U گروه عناصر واسطه
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
coriolis force U اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
conventional sign U علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
glyptography U شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
topology U روش اتصال عناصر مختلف شبکه
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching U سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
filters U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
aided matching U سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational U آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation U [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional U آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
array U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
chart U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
arrays U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
charts U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering U مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
centerpiece U [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
electrothermal printer U چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
charted U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
circular U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
circulars U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
cartesian structure U ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
charting U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
dichogamous U دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct plotting U تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
pert chart U نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
dichogamic U دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
unit matrix U ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
directors U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
director U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
scale factor U ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com