English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
channel U قسمت عمیق اب
channeled U قسمت عمیق اب
channeling U قسمت عمیق اب
channelled U قسمت عمیق اب
channels U قسمت عمیق اب
diving well U قسمت عمیق استخر
sternmost U عقب ترین قسمت کشتی
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
skirting armor U ضخیم ترین قسمت زره تانک
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost U پایین ترین زیر ترین
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
deeper U عمیق
deep rooted U عمیق
profound U عمیق
deepest U عمیق
deep U عمیق
fathomless U عمیق
profoundly U بطور عمیق
deep hole drilling U سوراخ عمیق
in-depth U دقیق و عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
advance cracking U ترکهای عمیق
deep percolation U نفوذ عمیق
recondite U عمیق پیچیده
pit type furnace U کوره عمیق
abysm U بسیار عمیق
deep targets U هدفهای عمیق
deep well U چاه عمیق
abyss U بسیار عمیق
depth charges U خرج عمیق
deep hole boring U سوراخ عمیق
soaking pit U کوره عمیق
deep fording U عبور از اب عمیق
canyon U دره عمیق
crevasse U شکاف عمیق
crevasses U شکاف عمیق
inhalation U نفس عمیق
grand opera U اپرای عمیق
midnight U دل شب تاریکی عمیق
sopor U خواب عمیق
canyons U دره عمیق
abysses U بسیار عمیق
willie waught U جرعه عمیق
deep drawing U کشش عمیق
suspiration U نفس عمیق
heartstrings U احساسات عمیق
depth charge U خرج عمیق
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
canon U دره عمیق وباریک
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
bathyal U مربوط به دریای عمیق
clunks U صدای عمیق و تو خالی
To take a deep breath . U نفس عمیق کشیدن
ravines U دره تنگ و عمیق
ravine U دره تنگ و عمیق
deep sleep U خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] U خواب عمیق [روانشناسی]
canons U دره عمیق وباریک
clunk U صدای عمیق و تو خالی
ebb tide U جریان جذر عمیق
deep supporting fire U اتش پشتیبانی عمیق
deep fording U عبوراز پایاب عمیق
deep charge U خرج عمیق دریایی
suspire U نفس عمیق کشیدن
subsoil ploughing U شخم گود یا عمیق
steep U دارای شیب عمیق
steepest U دارای شیب عمیق
subsoil U شخم عمیق زدن
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
reconditely U بطور پوشیده یا عمیق
psychognosis U مطالعه عمیق روانی
pit furnace crane U جراثقال کوره عمیق
pit type furnace U کوره نوع عمیق
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
plunges U گودال عمیق سرازیری تند
deep minefield U میدان مین عمیق زیرابی
plunge U گودال عمیق سرازیری تند
deep hole drilling machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
deep hole boring machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
bore hole pump U تلمبه توربینی چاه عمیق
plunged U گودال عمیق سرازیری تند
tarn U دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
ruts U جای چرخ عمیق روی شوسه
rut U جای چرخ عمیق روی شوسه
hungry U [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
backmost U پس ترین
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
furthest U پیشرفته ترین
westernmost U غربی ترین
nethermost U پست ترین
lower most U پایین ترین
leftmost U سمت چپ ترین
lowermost U پایین ترین
most important <adj.> U مهم ترین
eldest U مسن ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
middlemost U میان ترین
midmost U میان ترین
meritorious U شایسته ترین
more like;most like U شبیه ترین
aftmost U عقب ترین
rearmost U عقب ترین
driest U خشک ترین
most significant U پراهمیت ترین
topmost U اعلی ترین
lowest U پایین ترین
proto U مهم ترین
lattermost U عقب ترین
lattermost U پست ترین
backmost U عقب ترین
bottommost U پایین ترین
drier U : خشک ترین
hindmost U عقب ترین
arrant U بدنام ترین
downmost U پایین ترین
foremost U پیش ترین
rightmost U راست ترین
best U عظیم ترین
undermost U زیر ترین
undermost U پایین ترین
least significant U کم اهمیت ترین
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
next U نزدیک ترین پس ازان
full-back U عقب ترین بازی کن
neap U خفیف ترین جزر و مد
full-backs U عقب ترین بازی کن
bottom price U پائین ترین قیمت
tenth rate U پایین ترین درجه
tenth rate U از پایین ترین جنس
top flight U اعلی ترین مرتبه
tick U سخت ترین مرحله
best U شایسته ترین پیشترین
neap tide U پائین ترین جزر و مد
most significant digit U با اهمیت ترین رقم
royal road U اسان ترین راه
most significant bit U با ارزش ترین بیت
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
aftermost U عقب ترین واپسین
ticks U سخت ترین مرحله
ticked U سخت ترین مرحله
most significant digit U با ارزش ترین رقم
innermost U داخلی ترین دراعماق
lsb U کم اهمیت ترین بیت
eastermost U شرقی ترین نقطه
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com