Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demarche
U
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pacts
U
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pact
U
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
variable
U
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variables
U
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals
U
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
U
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
bolshevism
U
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
U
قرضه دولتی سهام وام دولتی
to vote against a measure
U
برعلیه اقدامی رای دادن
Do not do any thing without due reflection .
U
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
To move heaven and earth.
U
زمین وزمان را بحرکت در آوردن ( بهر اقدامی دست زدن )
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
talk up
<idiom>
U
صحبت درمورد
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
what about
<idiom>
U
چطور(درمورد چیزی)
hold forth
<idiom>
U
صحبت کردن درمورد
in on
<idiom>
U
اطلاعاتی داشتن درمورد
use one's head/bean/noodle/noggin
<idiom>
U
عمیقا فکر کردن درمورد
To be biased (prejudiced).
U
درمورد چیزی تعصب داشتن
smoke out
<idiom>
U
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
get the goods on someone
<idiom>
U
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
get wise to something/somebody
<idiom>
U
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
U
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
U
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
search one's soul
<idiom>
U
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
freeboard
U
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
monomaia
U
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
food for thought
<idiom>
U
درمورد چیز باارزش فکر کردن
perverse verdict
U
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
We must inquire into this matter.
U
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
To be patient with someone .
U
درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
tie up
<idiom>
U
تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
achloropsia
U
نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
target dossiers
U
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
aerostatics
U
علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
let go
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referenda
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
U
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
cw system
U
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
theorem
U
مسئله
issues
U
مسئله
cases
U
مسئله
issue
U
مسئله
theorems
U
مسئله
resolvent
U
حل حل مسئله
example
U
مسئله
examples
U
مسئله
case
U
مسئله
solution of a problem
U
حل یک مسئله
issued
U
مسئله
problems
U
مسئله
problem
U
مسئله
catechist
U
مسئله گو
problem solving
U
حل مسئله
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
toss-up
U
مسئله مشکوک
toughy
U
مسئله بغرنج
solve
U
حل کردن مسئله
solution to a problem
U
راه حل یک مسئله
solving
U
حل کردن مسئله
solves
U
حل کردن مسئله
test problem
U
مسئله ازمابنده
the eastern question
U
مسئله خاور
questions
U
استفهام مسئله
toughie
U
مسئله بغرنج
questioned
U
استفهام مسئله
question
U
استفهام مسئله
toss up
U
مسئله مشکوک
dilemma
U
مسئله غامض
dilemmas
U
مسئله غامض
solved
U
حل کردن مسئله
side issue
U
مسئله فرعی
problem oriented
U
مسئله گرا
jeopardy
U
مسئله بغرنج
chess problem
U
مسئله شطرنج
crux
U
مسئله دشوار
identification problem
U
مسئله شناسائی
check problem
U
مسئله ازمایشی
problem state
U
وضعیت مسئله
benchmark problebm
U
مسئله محک
benchmark problem
U
مسئله محک
check problem
U
مسئله مقابلهای
side issues
U
مسئله فرعی
problem definition
U
تعریف مسئله
problem description
U
تشریح مسئله
problem description
U
شرح مسئله
problematic
<adj.>
U
مسئله آفرین
troublemaker
U
مسئله آفرین
problem identification
U
شناسایی مسئله
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
problem analysis
U
تجزیه و تحلیل مسئله
buring question
U
مسئله هیجان اور
problem child
U
فرزند مسئله دار
two mover
U
مسئله مات در دو حرکت
question in dispute
U
مسئله متنازع فیه
three mover
U
مسئله مات با سه حرکت
problem oriented language
U
زبان مسئله گرا
conundrum
U
مسئله بغرنج وپیچیده
conundrums
U
مسئله بغرنج وپیچیده
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
to revisit an issue
U
مسئله ای را بازدید کردن
problem oriented language
U
زبان باگرایش مسئله
particularity
U
بستگی بعقاید خاصی
reliance on a document
U
استناد به مدرک خاصی
referring to a document
U
استناد به مدرک خاصی
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
particularism
U
دلبستگی بمرام خاصی
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
on line problem solving
U
حل مسئله بطور درون خطی
issues
U
مسئله قضیه تحویل جنس
that is not the proposition
U
مسئله چیز دیگر است
primary cognizance
U
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
to crack a problem
U
مسئله ای را حل کردن
[ریاضی یا فیزیک]
issue
U
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
U
مسئله قضیه تحویل جنس
eight queens problem
U
مسئله هشت وزیر شطرنج
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
intonate
U
بااهنگ خاصی ادا کردن
meanest
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
meaner
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
intonate
U
با لحن خاصی تلفظ کردن
mean
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
laic
U
شخص که علم خاصی را نداند
interspecific
U
واقع در بین دستههای خاصی
interspecies
U
واقع در بین دستههای خاصی
dead
U
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
special administration
U
اداره قسمت خاصی از ترکه
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stylize
U
به روش یا سبک خاصی دراوردن
dialect
U
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
attitudinize
U
حالت خاصی بخود گرفتن
dialects
U
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
states
U
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
دولتی
governmental
<adj.>
U
دولتی
state
U
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
دولتی
belonging to the state
<adj.>
U
دولتی
state-
U
دولتی
governmental
U
دولتی
stating
U
دولتی
stated
U
دولتی
combinatorial explosion
U
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
determinate problem
U
مسئله ایی که یک یا چندراه حل معین دارد
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
facies
U
منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
selectively
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocks
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blinded
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocked
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blinds
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
public ownership
U
خالصه دولتی
stated
U
دولتی حالت
public servants
U
مامورین دولتی
public domain
U
مالکیت دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
the funds
U
وام دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
stating
U
دولتی حالت
states
U
دولتی حالت
public ship
U
ناو دولتی
government owned industries
U
صنایع دولتی
state university
U
دانشگاه دولتی
government sector
U
بخش دولتی
public schools
U
مدارس دولتی
government regulation
U
مقررات دولتی
public sector
U
بخش دولتی
quasi public
U
نیمه دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
government property
U
مال دولتی
state college
U
دانشکده دولتی
state ownership
U
مالکیت دولتی
debenture
U
حواله دولتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com