English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sound discipline U انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
under lay U زیرانداز فرش [جهت جلوگیری از سر خوردن آن بر روی زمین که معمولا از جنس نمد و یا مشمع می باشد.]
anew U ازسر
From top to bottom . From beginnong to end . U ازسر تا ته
headfirst U ازسر سراسیمه
iterant U ازسر گیرنده
rejuvenating U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenates U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenated U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenate U جوانی ازسر گرفتن
iterative U ازسر گیرنده تکراری
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
seconds U نفر بعد ازسر گروه
seconded U نفر بعد ازسر گروه
second U نفر بعد ازسر گروه
perfunctorily U بطور ازسر خود واکنی
seconding U نفر بعد ازسر گروه
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
In for a penny, in for a pound. U آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
arrests U سد جلوگیری
contraception U جلوگیری
suppression U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
obstruction U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
premunition U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
restraints U جلوگیری
restraint U جلوگیری
prevention U جلوگیری
interception U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
debarment U جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
preservation U محافظت جلوگیری
checks U جلوگیری کردن از
preventability U قابلیت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
bridles U جلوگیری کردن از
inhibit U جلوگیری کردن
block age U جلوگیری انسداد
preventible U قابل جلوگیری
prohibits U جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
inhibiter U جلوگیری کننده
inhibitive U وابسته به جلوگیری
holds U جلوگیری کردن
hold in U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
preventable U قابل جلوگیری
contraception U جلوگیری از ابستنی
inhibits U جلوگیری کردن
hold U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری از سقوط
bridling U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
letted U منع جلوگیری
bridle U جلوگیری کردن از
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
birth control U جلوگیری از ابستنی
arrested U جلوگیری از سقوط
irrepressible U جلوگیری نکردنی
controlment U اختیارداری جلوگیری
interceptive U جلوگیری کننده
interdict U جلوگیری ممنوعیت
premune U ناشی از جلوگیری
arrest U جلوگیری کردن
preclusive U جلوگیری کننده
checkless U غیرقابل جلوگیری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
arrested U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
accident prevention U جلوگیری از سانحه
rebuffed U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
preventing U جلوگیری کردن از
preservative U ماده جلوگیری
arrest U جلوگیری از سقوط
preservatives U ماده جلوگیری
stops U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
preventive U جلوگیری کننده
preventive U عامل جلوگیری
suppressive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
prevent U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
stop U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
restrains U جلوگیری کردن از
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
to keep back U جلوگیری کردن از
hinders U جلوگیری کردن
repessive U جلوگیری کننده
hinder U جلوگیری کردن
quenchable U قابل جلوگیری
restrain U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
pull up U جلوگیری کردن
repressed U جلوگیری شده
quenchless U غیرقابل جلوگیری
hindered U جلوگیری کردن
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
hindering U جلوگیری کردن
abatement U فروکش جلوگیری
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
stoppers U توپی جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
out of hand U غیر قابل جلوگیری
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
prohibitory U گران جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
preservative U جلوگیری کننده از فساد
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
snub U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com