Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ending
U
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
endings
U
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
finishes
U
به انتها رسیدن
over
U
به انتها رسیدن
over-
U
به انتها رسیدن
finish
U
به انتها رسیدن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
finishes
U
انجام دادن چیزی تا انتها
finish
U
انجام دادن چیزی تا انتها
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
block
U
توقف رویدادن چیزی
prevents
U
توقف رخ دادن چیزی
blocked
U
توقف رویدادن چیزی
blocks
U
توقف رویدادن چیزی
measure
U
توقف رخ دادن چیزی
prevent
U
توقف رخ دادن چیزی
prevented
U
توقف رخ دادن چیزی
preventing
U
توقف رخ دادن چیزی
pull up with
U
به چیزی رسیدن
pull up to
U
به چیزی رسیدن
protecting
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protect
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protects
U
توقف آسیب دیدن چیزی
matures
U
به موعد چیزی رسیدن
mature
U
به موعد چیزی رسیدن
to be over something
U
به پایان رسیدن چیزی
stayer
U
کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
smoke out
<idiom>
U
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
interrupts
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
preventative
U
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
interrupt
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupting
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
to entertain hopes
[for something]
U
آرزوی رسیدن
[به چیزی]
را در ذهن خود کردن
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
autumns
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
jams
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
U
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
U
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
tailing
U
انتها
endings
U
انتها
topless
U
بی انتها
ending
U
انتها
extremities
U
انتها
extremity
U
انتها
ends
U
انتها
eternality
U
بی انتها
eternity
U
بی انتها
perpetuity
U
بی انتها
sempiternity
U
بی انتها
agelong
U
بی انتها
adinfinitum
U
بی انتها
extreme
U
انتها
supreme
U
انتها
terminals
U
انتها
ended
U
انتها
termination
U
انتها
to the end
U
تا انتها
aeon
U
بی انتها
foreverness
U
بی انتها
forever
U
بی انتها
infinite time
U
بی انتها
endwise
U
از انتها
end
U
انتها
out
<adv.>
U
انتها
immortality
U
بی انتها
terminal
U
انتها
open ended
U
بی انتها
close
U
انتها
closer
U
انتها
timeless
U
بی انتها
endways
U
از انتها
infinite
U
بی انتها
fathomless
U
بی انتها
outrance
U
انتها
open-ended
U
بی انتها
tag end
U
انتها
closest
U
انتها
closes
U
انتها
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
caudal
U
نزدیک به انتها
epiphonema
U
حسن انتها
end mark
U
نشان انتها
endless form
U
ورقه بی انتها
endless loop
U
حلقه بی انتها
open ended system
U
سیستم بی انتها
head
U
انتها دماغه
acrogenous
U
از انتها رسته
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
marginal
U
حداکثر نزدیک به انتها
tail end
U
قسمت نهایی انتها
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
through
U
از اغاز تا انتها کاملا
zillion
U
عدد بی انتها و معتنی به
biased
U
داده یا رکوردی که به انتها اشاره میکند
regions
U
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region
U
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
bicipital
U
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
hangs
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hang
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
sangrail
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
doubled up
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
deque
U
صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند
doubled
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
the Holy Grail
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal
U
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
end
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
topology
U
توپولوژی بکه که تمام قط عات به یک کابل وصل هستند که در هر انتها Terminator دارد
ended
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
endless knots
U
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
interrupts
U
توقف
interruption
U
توقف
stop
U
توقف
parks
U
توقف
parked
U
توقف
insolvency
U
توقف
tarriance
U
توقف
park
U
توقف
syncope
U
توقف
suspension
U
توقف
commorant
U
توقف
interrupt
U
توقف
interrupting
U
توقف
stand
U
توقف
interruptions
U
توقف
flag stop
U
توقف
suspensions
U
توقف
pause
U
توقف
paused
U
توقف
pauses
U
توقف
pausing
U
توقف
cessation
U
توقف
halts
U
توقف
stops
U
توقف
stopping
U
توقف
stoppages
U
توقف
stop code
U
کد توقف
stopped
U
توقف
halt
U
توقف
suspension of payment
U
توقف
stopple
U
توقف
stoppage
U
توقف
halted
U
توقف
sagging
U
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
bar stop
U
توقف میله
dead halt
U
توقف مطلق
slackest
U
توقف درحرکت
slacks
U
توقف درحرکت
ceases
U
ایست توقف
payment stopped
U
توقف پرداخت
closer
U
ایست توقف
bankruptcies
U
توقف بازرگان
program stop
U
توقف برنامه
closes
U
ایست توقف
come down gracefully
U
توقف منضبط
cease
U
ایست توقف
slack
U
توقف درحرکت
black induction
U
توقف القا
lay by
U
منطقه توقف
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
U
توقف کردن
closest
U
ایست توقف
break key
U
کلید توقف
break point
U
نقطه توقف
close
U
ایست توقف
carport
U
توقف گاه
ceasing
U
ایست توقف
parking place
U
جایگاه توقف
lay-by
U
منطقه توقف
lay-bys
U
منطقه توقف
bankruptcy
U
توقف بازرگان
ceased
U
ایست توقف
until stop
[up to the stop]
U
تا جای توقف
stay
U
توقف مکث
park
U
محل توقف
stayed
U
توقف کردن
stop sign
U
علامت توقف
stayed
U
توقف مکث
parked
U
محل توقف
parks
U
محل توقف
port of call
U
بندر توقف
suspensive
U
درحال توقف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com