Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fire and rescue
U
عملیات نجات و اطفای حریق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fire and rescue
U
نجات و اطفای حریق
fire party
U
تیم اطفای حریق
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
rescue operation
U
عملیات نجات
rescue and assistance
U
عملیات نجات و مددکاری
search and rescue
U
عملیات تجسس و نجات
escape line
U
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
lifebuoy
U
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys
U
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
fired
U
حریق
fire
U
حریق
fires
U
حریق
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
fire control
U
اطفاء حریق
fire insurance
U
بیمه حریق
incendiarism
U
تولید حریق
conflagration
U
حریق مدهش
conflagrations
U
حریق مدهش
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
fire drills
U
تمرین اطفاء حریق
fire extinguishing system
U
سیستم اطفاء حریق
pyromania
U
جنون ایجاد حریق
arson
U
ایجاد حریق عمدی
fire drill
U
تمرین اطفاء حریق
fire detection system
U
سیستم اشکارساز حریق
vault storage
U
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
arsonist
U
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
fire sale
U
فروش مال التجاره حریق زده
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
arson
U
تولید حریق عمدی در مال غیر
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
fire escapes
U
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escape
U
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
discharge indicator disc
U
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
rescued
U
نجات
rescues
U
نجات
rescuing
U
نجات
escape line
U
خط نجات
life vest
U
کت نجات
life jacket
U
کت نجات
rescue
U
نجات
liveries
U
نجات
salvation
U
نجات
liberation
U
نجات
safety
U
نجات
livery
U
نجات
saviours
U
نجات دهنده
life jacket
U
جلیقه نجات
parachuted
U
چتر نجات
recovers
U
نجات دادن
life buoy
U
حلقه نجات
life buoy
U
بویه نجات
saviour
U
نجات دهنده
salvation
U
سبب نجات
lifesaving
U
نجات غریق
liferaft
U
شناوه نجات
lifeguard submarine
U
زیردریایی نجات
life vest
جلیقه نجات
life raft
U
قایق نجات
life net
U
تور نجات
life line
U
بند نجات
life line
U
طناب نجات
life belt
U
کمربند نجات
life boat
U
کرجی نجات
deliver
U
نجات دادن
crash boat
U
قایق نجات
parachutes
U
چتر نجات
parachuting
U
چتر نجات
deep submergence
U
زیردریایی نجات
survivors
U
نجات یافتگان
safety boat
U
قایق نجات
life float
U
قایق نجات
delivers
U
نجات دادن
parachute
U
چتر نجات
lifeguards
U
نجات غریق
recovering
U
نجات دادن
recover
U
نجات دادن
safety belt
U
کمربند نجات
safety belts
U
کمربند نجات
surviving
U
نجات دادن
survives
U
نجات دادن
survived
U
نجات دادن
survive
U
نجات دادن
resuscitation
U
نجات غریق
lifeguard
U
نجات غریق
breeches buoy
U
بویه نجات
lifeboats
U
قایق نجات
parachut
U
چتر نجات
savior
U
نجات دهنده
plane guard
U
ناوگارد نجات
rescue basket
U
زنبیل نجات
refugee relief
U
نجات پناهندگان
redeliver
U
از نو نجات دادن
salvageable
U
قابل نجات
saves
U
نجات دروازه
saved
U
نجات دروازه
plane guard
U
ناو نجات
lifeboat
U
قایق نجات
stole
U
جلیقه نجات
lifebelt
U
کمربند نجات
fire escape
U
نردبان نجات
survival suit
U
لباس نجات
survival pack
U
بسته نجات
save
U
نجات دروازه
life boad
U
قایق نجات
fire escapes
U
نردبان نجات
salvable
U
نجات یافتنی
lifebelts
U
کمربند نجات
lifeguards
U
گارد نجات دریایی
helicopter rescue net
U
تور نجات هلیکوپتر
helicopter rescue strop
U
کمربند نجات هلیکوپتر
soteriology
U
مبحث نجات رستگاری
lifeguard
U
مامور نجات غریق
lifeguard
U
گارد نجات دریایی
lifeguards
U
مامور نجات غریق
survivors
U
نجات یافتگان از مرگ
paradrop
U
بارریزی باچتر نجات
lifesaver
U
نجات دهنده زندگانی
salvage
U
از خطرنابودی نجات دادن
salvaging
U
از خطرنابودی نجات دادن
lifesaving
U
نجات دهنده زندگی
salvaged
U
از خطرنابودی نجات دادن
pararescue team
U
تیم تجسس و نجات
pararaft
U
وسایل نجات چتربازی
life vest
U
لباس نجات غریق
salvages
U
از خطرنابودی نجات دادن
liferaft
U
قایق نجات لاستیکی
mae west
U
جلیقه نجات فشاری
life buoy
U
حلقه نجات غریق
lifesaving
U
وسیله نجات غریق
life belt
U
کمربند نجات غریق
rescue chamber
U
اطاقک نجات زیردریایی
life belt
U
لاستیک نجات غریق
lifesaver
U
عضودسته نجات غریق وامثال ان
save one's neck/skin
<idiom>
U
نجات خوداز خطر ومشکل
lifeguards
U
نجات غریق محافظ شخصی
save
U
نجات دادن پس انداز کردن
lifeline
U
طناب یارسن نجات غواص
redeemer
U
رهایی بخش نجات دهنده
saved
U
نجات دادن پس انداز کردن
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
lifelines
U
طناب یارسن نجات غواص
unsaved
U
محفوظ نشده نجات نیافته
redeemers
U
رهایی بخش نجات دهنده
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
saves
U
نجات دادن پس انداز کردن
lifeguard
U
نجات غریق محافظ شخصی
life line
U
طناب وصل به حلقه نجات
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
helicopter double rescue harness
U
کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
make a run for it
<idiom>
U
برای نجات جان فرار کردن
to rescue somebody from drowning
U
کسی را از غرق شدن نجات دادن
to rescue people from the water
U
مردم را
[از غرق شدن ]
در آب نجات دادن
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
escaped
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
escaping
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
andromeda
U
از دست غولی نجات یافت وزن او شد
ski patrolman
U
عضو گروه نجات در پیست اسکی
deep submergence
U
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
salvor
U
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
life jacket
U
سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
salvaged
U
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
jettisons
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
life preserver
U
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
jettisoning
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
ski patrol
U
گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
para bomb
U
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
salvage
U
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com