Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
denial operations
U
عملیات ممانعتی
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
preemptive attack
U
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
spoiling attack
U
تک ممانعتی
moving screen
U
پوشش ممانعتی
moving screen
U
گشتی ممانعتی
prohibitive tariff
U
تعرفه ممانعتی
flad suppression
U
تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
opposite
U
مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
vis a vis
U
مقابل
title
U
مقابل
in consideration of
U
در مقابل
opposed
U
مقابل
versus
U
در مقابل
titles
U
مقابل
opposites
U
مقابل
versus prep
U
در مقابل
as compared to
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
anti
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
as opposed to
U
در مقابل
point blank
U
مقابل هدف
point-blank
U
مقابل هدف
counterpart
U
نقطه مقابل
counterparts
U
نقطه مقابل
counterweights
U
وزنه مقابل
on payment
U
در مقابل وجه
off
U
مقابل عازم
contrary
U
مقابل خلاف
anti thesis
U
وضع مقابل
inverse
U
برعکس مقابل
counterweight
U
وزنه مقابل
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
opposite the house
U
مقابل خانه
dead against
U
درست مقابل
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
counter weight
U
وزنه مقابل
counterpoint
U
نقطه مقابل
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
obverse
U
طرف مقابل
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
orientated
U
هدف مقابل
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
respondent
U
طرف مقابل
respondents
U
طرف مقابل
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
release documents against
U
واگذاری اسناد در مقابل
antipode
U
نقطهء مقابل یا متقاطر
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
aboral
U
نقطه مقابل دهان
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
forwarded
U
حرکت به جلو یا مقابل
block
U
دفاع در مقابل ابشار
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
rivaling
U
طرف مقابل دعوا
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
mouses
U
مقابل حساسیت Mouse
documents against payment
U
اسناد در مقابل پرداخت
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
rivals
U
طرف مقابل دعوا
cash against documents
U
پول در مقابل اسناد
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
laws versus tendencies
U
قوانین در مقابل تمایلات
rivaled
U
طرف مقابل دعوا
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
caps
U
در مقابل حالت کوچک
rival
U
طرف مقابل دعوا
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
hard
U
سخت در مقابل نرم
sonnal deung
U
مقابل تیغه دست
driveway
U
راه مقابل خانه
hardest
U
سخت در مقابل نرم
harder
U
سخت در مقابل نرم
windproof
U
مقاوم در مقابل باد
wear resistance
U
مقاومت در مقابل سایش
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
capitals
U
در مقابل حالت کوچک
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
d/p
U
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
impluse response
U
رفتار در مقابل فشار ضربهای
payment against a draft
U
پیش پرداخت در مقابل برات
thermostability
U
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
flame safety
U
ایمنی در مقابل شعله اتش
stenothermy
U
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
rebellion
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
rebellions
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
exorable
U
قابل تحریک در مقابل التماس
than
<conj.>
U
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
notche sensitivity index
U
ضریب حساسیت در مقابل شیار
abneural
U
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
balloon jib
U
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
sheet down
U
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
would just as soon
<idiom>
U
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
documents aganist acceptance
U
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
soccage
U
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
to resist an attack
U
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
bullets
U
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
ballooner
U
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
bullet
U
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
socage
U
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
stances
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances
U
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stance
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
U
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
jump height curve
U
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
adjacent
U
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
thermosetting
U
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
service line
U
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
forecourt
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
vertical angles
U
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
troop safety
U
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
midcourt
U
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
forecourts
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
to make a goal
U
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
survivability
U
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
speed
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
fastness of bleaching
U
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
streamlining
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
cold wet clothing
U
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
streamline
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
soil shear strength
U
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
speeding
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeds
U
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
bomb proof
U
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
thermoplasticity
U
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
projection of a point
U
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
color fastness
U
درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
play footsie
<idiom>
U
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
half
U
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
sheet
U
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheets
U
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
gutters
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
scan
U
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
EDAC
U
سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
trap
U
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
royalty
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalties
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com