English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counter surveillance U عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
sweep U تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
search and rescue U عملیات تجسس و نجات
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
attrition sweeping U مین روبی ضد عملیات فرسایشی دشمن
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganize U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
equivoque U تجسس
equivoke U تجسس
searchingly U تجسس
investigations U تجسس
searches U تجسس
scans U تجسس
indagation U تجسس
search U تجسس
investigation U تجسس
searched U تجسس
scan U تجسس
scanned U تجسس
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
research U تجسس تحقیق
researched U تجسس تحقیق
chemical survey U تجسس شیمیایی
surveillant U تجسس کننده
investigations U تجسس وارسی
air search U تجسس هوایی
searched U تجسس کردن
feedout U تجسس کردن
ground surveillance U تجسس زمینی
espial officer U افسر تجسس
searches U تجسس کردن
searchingly U تجسس کردن
researches U تجسس تحقیق
search U تجسس کردن
researching U تجسس تحقیق
investigation U تجسس وارسی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
scanned U تجسس کردن بارادار
scans U تجسس کردن بارادار
air surveillance U تجسس واکتشاف هوایی
target aquisition U سیستم تجسس هدف
scan U تجسس کردن بارادار
pararescue team U تیم تجسس و نجات
combat surveillance U تجسس میدان رزم
surveillance radar U رادار تجسس هدف
specific search U تجسس اختصاصی منطقه
seeker U رادار تجسس هدف
sector of search U منطقه تجسس رادار
search attack unit U یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
radiological survey U تجسس تشعشع اتمی
terrain spotting U تجسس کردن زمین
surveillance U تجسس بررسی کردن
snooping U نگاه تجسس امیز کردن
snoop U نگاه تجسس امیز کردن
snoops U نگاه تجسس امیز کردن
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
snooped U نگاه تجسس امیز کردن
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
spiral scanning U مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
approach march U راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
repel U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels U پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
intercepting search U کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
adversarial U دشمن
xenophobe U دشمن
at d. U دشمن
abhorrer U دشمن
adversary U دشمن
adversaries U دشمن
enemy U دشمن
enemies U دشمن
hostile U دشمن
foes U دشمن
foe U دشمن
foeman U دشمن
sector scan U کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
waning U جنگ دشمن
man hater U دشمن ادم
antagonist U رقیب دشمن
antagonists U رقیب دشمن
enemy U دشمن کردن
contained U احاطه دشمن
contain U احاطه دشمن
hostile battery U اتشبار دشمن
potential enemy U دشمن حتمی
engagement U درگیری با دشمن
arch enemy U دشمن بزرگ
antichrst U دشمن مسیح
alien enemy U دشمن خارجی
archenemy U دشمن بزرگ
nemesis U دشمن بزرگ
contains U احاطه دشمن
engagements U درگیری با دشمن
wane U جنگ دشمن
waned U جنگ دشمن
antagonizes U دشمن کردن
antagonizing U دشمن کردن
potential enemy U دشمن اصلی
evading U گریز از دشمن
evades U گریز از دشمن
enemy forces U نیروهای دشمن
enemy state U دولت دشمن
enemy state U حکومت دشمن
feudist U متحد دشمن
evade U گریز از دشمن
antagonized U دشمن کردن
antagonize U دشمن کردن
wanes U جنگ دشمن
antagonises U دشمن کردن
xenophobe U دشمن بیگانه
hostile artillery U توپخانه دشمن
merged U دشمن فاهر شد
the enemy U کشتی دشمن
the enemy U نیروی دشمن
antagonised U دشمن کردن
hateable U دشمن داشتنی
antagonising U دشمن کردن
evaded U گریز از دشمن
fronting U سمت دشمن
unfriendly U دشمن ناشناس
front U سمت دشمن
enemies U دشمن کردن
break through U نفوذکردن در مواضع دشمن
betrayment U تسلیم به دشمن کردن
to pierce the enemy's line U دشمن رخنه کردن
close in U نزدیک شدن به دشمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com