English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
external operation U عملیات خارج از مملکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
countries U مملکت
country U مملکت
realm U متصرفات مملکت
per pais U بوسیله مملکت
realms U متصرفات مملکت
paper standard U پول رایج مملکت
ne exeat regno U دستور عدم خروج از مملکت
centralism U سیستم تمرکز در اداره مملکت
kingdom U مملکت یا کشور پادشاهی موالید
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
decentralism U سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
forth of U خارج از
per U خارج از
out of tune U خارج
out-of- U خارج از
out of U خارج از
outside U خارج
outside U در خارج
outsides U خارج
outsides U در خارج
abroad U خارج
non-combatant U خارج از صف
off U خارج از
off side U خارج از خط
out- U خارج
outed U خارج
externals U خارج
externally U از خارج
non combatant U خارج از صف
non-combatants U خارج از صف
external U خارج
aroint U خارج شو
out [of] <adv.> U خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
out U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
derail U از خط خارج شدن
extra-marital U خارج از زناشویی
derailed U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
out U خارج از حدود
away U دوراز خارج
eccentrics U خارج از مرکز
outside U به سمت خارج
out- U خارج بیرون
outsides U به سمت خارج
out- U خارج از حدود
eccentric U خارج از مرکز
derailed U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
eject U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejects U خارج کردن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
To fall out. U از صف خارج شدن
popping U خارج شدن
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
ejected U خارج کردن
off season U خارج از فصل
derailing U از خط خارج کردن
outed U خارج بیرون
outed U خارج از حدود
quotient U خارج قسمت
out of line U خارج از خط جبهه
out U خارج بیرون
out of phase U خارج از فاز
alfresco U خارج از منزل
soto uke U دفاع از خارج
extraneous U خارج از قلمروچیزی
ouyby U خارج از دور از
out of door U خارج ازمنزل
over the side U خارج از ناو
out of action U خارج ازنبرد
out of proportion U خارج از اندازه
out of turn U خارج از نوبت
standaway U خارج از بدن
submultiple U خارج قسمت
outbye U خارج از دور از
inaccessible U خارج از دسترس
outboard bearing U یاتاقان خارج
irrelevant U خارج از موضوع
issued U خارج شدن
issue U خارج شدن
tort U خارج از قرارداد
torts U خارج از قرارداد
out of doors U خارج ازمنزل
to rule out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
unship U خارج کردن
quotients U خارج قسمت
oversea U خارج از کشور
off center U خارج از مرکز
out of question U خارج از موضوع
not to the point U خارج از موضوع
neither here nor there U خارج ازموضوع
to fall out U خارج شدن
to pass off U خارج شدن
phase out U خارج کردن
issues U خارج شدن
off key خارج از مایه
from outside U از خارج [از شهر]
overseas U خارج ازکشور
void U خارج شدن
off duty U خارج از خدمت
exterritorial U خارج الملکتی
off duty U خارج از نگهبانی
from out of town U از خارج [از شهر]
cross country U خارج از جاده
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
expulse U خارج کردن
emissive U خارج شونده
abroad خارج از کشور
endarch U متشکل در خارج
egress U خارج شدن
out-of- U در خارج بواسطه
out of U در خارج بواسطه
double out U 081 خارج
nonsense U خارج از منطق
from the outside U از خارج [از جایی]
anieoro U از داخل به خارج
extracellular U خارج سلولی
outbound U مربوط به خارج
extramundane U خارج دنیایی
fescennine U خارج ازاخلاق
emigration U مهاجرت به خارج
acentric U خارج از مرکز
extraterritorial U خارج الارضی
ungracious U خارج از نزاکت
extrauterine U خارج رحمی
outbound U خارج ازمحدوده
outdoors U خارج از منزل
bring out U خارج کردن
extraction U خارج کردن
extramarital U خارج از زناشویی
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
extragalactic U خارج کهکشانی
extravascular U خارج رگی
begone U خارج شو عزیمت کن
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
blow out U به خارج دمیدن
foreign market U بازار خارج
abaxile U خارج از مرکز
extramarital U خارج ازدواجی
without U بطرف خارج
operations U عملیات
operation U عملیات
treatments U عملیات
treatment U عملیات
op U عملیات
obsolescent U از رده خارج شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com