English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
exploratory hunting U عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
Other Matches
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
exploratory U اکتشافی
explorative U اکتشافی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
patrolling U کشتی اکتشافی
patrol U کشتی اکتشافی
probatory U ازمایشی اکتشافی
patrolled U کشتی اکتشافی
detection range U قدرت اکتشافی
detection range U برد اکتشافی
heuristic method U روش اکتشافی
probative U ازمایشی اکتشافی
patrols U کشتی اکتشافی
pilot ballon U بالون اکتشافی
heuristic U بحث اکتشافی
photoreconnaissance U عکسبرداری اکتشافی
exploratory test hole U چاه اکتشافی
exploration U سیاحت اکتشافی
locator beacon U برج اکتشافی
reconnaissance flight U هواپیمای اکتشافی
vedette U کشتی اکتشافی کوچک
heuristic U کشف کننده اکتشافی
discovery teaching method U روش اموزش اکتشافی
safari U سیاحت اکتشافی درافریقا
safaris U سیاحت اکتشافی درافریقا
fluxway cost U هزینه تهیه مدار اکتشافی مین
characteristic detection width U عرض منطقه اکتشافی کشتی مین جمع کن
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
ceasing U قطع کردن عملیات
ceased U قطع کردن عملیات
cease U قطع کردن عملیات
ceases U قطع کردن عملیات
rehearsals U تمرین کردن عملیات
rehearsal U تمرین کردن عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
sea bat U نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
mirrors U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
air survey photography U عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
operation U عملیات
operations U عملیات
treatment U عملیات
treatments U عملیات
op U عملیات
earthworks U عملیات خاکی
chemical operations U عملیات شیمیایی
continuity of operations U تسلسل عملیات
surface treatment U عملیات سطحی
night operations U عملیات شبانه
sabotaged U عملیات تخریبی
action deferred U تامل در عملیات
f.of operations U حوزه عملیات
continuity of operations U مداومت عملیات
sabotage U عملیات تخریبی
delaying U عملیات تاخیری
delays U عملیات تاخیری
thermal treatment U عملیات گرمایی
delay U عملیات تاخیری
terminal operations U عملیات بارانداز
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
conversational operation U عملیات محاورهای
global operation U عملیات سراسری
theater of operations U صحنه عملیات
action U عملیات جنگی
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
airmobile operations U عملیات هوارو
harassing actions U عملیات ایذایی
sabotages U عملیات تخریبی
external operation U عملیات خارجی
sabotaging U عملیات تخریبی
terminal operations U عملیات اسکلهای
hot dogging U عملیات نمایشی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
hostility U عملیات خصمانه
nature of the operation U ماهیت عملیات
campaigning U عملیات جنگی
hostilities U عملیات خصمانه
campaigned U عملیات جنگی
radius U شعاع عملیات
centre of activities U مرکز عملیات
combat information center U اطاق عملیات
closing U خاتمه عملیات
immediate action U عملیات فوری
war room U اتاق عملیات
campaign U عملیات جنگی
formal operations U عملیات صوری
computer operation U عملیات کامپیوتر
terrain U زمین عملیات
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
area of operation U منطقه عملیات
infiltration U عملیات نفوذی
synchronous operation U عملیات همزمان
arithmetic operation U عملیات حسابی
airborne battlefield U عملیات هوابرد
rescue operation U عملیات نجات
finishing U عملیات تکمیل
concrete operations U عملیات عینی
manual operation U عملیات دستی
campaigns U عملیات جنگی
concept of operations U تدبیر عملیات
heat treatment U عملیات حرارتی
air operations U عملیات هوایی
logical operations U عملیات منطقی
Construction works . U عملیات ساختمانی
flight operations U عملیات پرواز
phasing U مراحل عملیات
psychological operations U عملیات روانی
building operations U عملیات ساختمانی
covert operations U عملیات مخفی
phases U مرحله عملیات
covert operations U عملیات پنهانی
string operation U عملیات رشتهای
offence U عملیات افندی
operations personal U پرسنل عملیات
offence U عملیات تعرضی
parallel operation U عملیات موازی
deputy for operations U معاونت عملیات
initiatives U ابتکار عملیات
initiative U ابتکار عملیات
autonomous operation U عملیات مستقل
autonomous operation U عملیات ازاد
subversives U عملیات براندازی
offensives U عملیات افندی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com