Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
spool
U
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spools
U
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
Other Matches
two way alternate operation
U
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
processor
U
به صورت همزمان همزمان کار کند
multitasking
U
عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
performances
U
عملکرد
work
U
عملکرد
performance
U
عملکرد
processes
U
عملکرد
process
U
عملکرد
revenue operation
U
عملکرد
operation
U
عملکرد
worked
U
عملکرد
method of operation
U
عملکرد
throughput
U
عملکرد
turn over
U
عملکرد
logical operation
U
عملکرد منطقی
continous operation
U
عملکرد پایدار
operation analysis
U
تحلیل عملکرد
reatrain
U
عملکرد توام
dyadic operation
U
عملکرد دوتایی
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
loss marking operation
U
عملکرد زیانبار
furnace operation
U
عملکرد کوره
monadic operation
U
عملکرد یگانه
indirect operation
U
عملکرد غیرمستقیم
monadic operation
U
عملکرد تکین
machine operating
U
عملکرد ماشین
operating lever
U
اهرم عملکرد
operating panel
U
تابلوی عملکرد
parallel operation
U
عملکرد موازی
performance appraisal
U
عملکرد سنجی
feature
U
ویژگی عملکرد
transformer operation
U
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
attended operation
U
عملکرد با مراقب
binary operation
U
عملکرد دودوئی
telephone operation
U
عملکرد تلفن
return
U
عملکرد کارکرد
computer operation
U
عملکرد کامپیوتری
returned
U
عملکرد کارکرد
returning
U
عملکرد کارکرد
feature of performance
U
ویژگی عملکرد
returns
U
عملکرد کارکرد
unattended operation
U
عملکرد بی مراقب
performance rating
U
درجه بندی عملکرد
even-handed treatment
U
رفتار
[عملکرد]
عادلانه
electrically operated chuck
U
سه نظام با عملکرد الکتریکی
off line operation
U
عملکرد برون خطی
on line operation
U
عملکرد درون خطی
fixed point operation
U
عملکرد با ممیز ثابت
illegal operation
U
عملکرد غیر قانونی
operating speed
U
سرعت عملکرد کار
one way only operation
U
عملکرد فقط یک طرفه
binary arithmetic operation
U
عملکرد ریاضی دودویی
multitasking
U
عملکرد چند تکلیفی
multisequencing
U
عملکرد چند ترتیبی
uniprogramming system
U
سیستم عملکرد تک برنامهای
multiprogramming
U
عملکرد چند برنامهای
input output operation
U
عملکرد ورودی- خروجی
operation
U
وابسته به عمل عملکرد
rating
U
نحوه عملکرد مجاز
ratings
U
نحوه عملکرد مجاز
social audit
U
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
multiprogramming system
U
سیستم عملکرد چند برنامهای
duplex operation
U
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
chunking along
U
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
compatible
U
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
cruise control
U
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
numeric keypad
U
یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
control unit
U
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
system follow up
U
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
contemporaries
U
همزمان
contemporary
U
همزمان
paralleled
U
همزمان
synchronizer
U
همزمان گر
paralleling
U
همزمان
parallel
U
همزمان
simultaneously
U
همزمان
coincidentally
U
همزمان
isochrone
U
همزمان
synchronous
U
همزمان
parallelled
U
همزمان
concurrent
U
همزمان
simultaneous
U
همزمان
synchronic
U
همزمان
parallels
U
همزمان
parallelling
U
همزمان
proportional
U
همزمان
isochronous
U
همزمان
wild card
U
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
concurrent processing
U
پردازش همزمان
simultaneous processing
U
پردازش همزمان
synchronises
U
همزمان کردن
synchronizes
U
همزمان کردن
concentred reaction
U
واکنش همزمان
synchronizing
U
همزمان سازی
synchronising
U
همزمان کردن
concentred elimination
U
حذف همزمان
concentred exchange
U
تبادل همزمان
concurrent execution
U
اجرای همزمان
concurrent variation
U
تغییر همزمان
synchronize
U
همزمان کردن
concurrent validity
U
اعتبار همزمان
concurrent training
U
اموزش همزمان
concurrent reinforcement
U
تقویت همزمان
synchronised
U
همزمان کردن
concurrently
U
اجرای همزمان
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
synchronous condenser
U
خازن همزمان
synchronous phase advance
U
خازن همزمان
synchronous device
U
دستگاه همزمان
synchronous impedance
U
ناگذرایی همزمان
synchronous machine
U
ماشین همزمان
synchronous motor
U
موتور همزمان
synchronous network
U
شبکه همزمان
synchronous operation
U
عملیات همزمان
synchronous reactance
U
راکتانس همزمان
synchronous speed
U
سرعت همزمان
synchronous telegraphy
U
تلگراف همزمان
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
synchronous vibrator
U
لرزه گر همزمان
synchroscope
U
همزمان نما
concurrent
U
همرو همزمان
synchronous admittance
U
گذرایی همزمان
selsyn
U
موتور همزمان
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
concurrent
U
تقریباگ همزمان
coincided
U
همزمان بودن
simultaneity
U
همزمانی همزمان
coincides
U
همزمان بودن
synchrinized
U
همزمان بودن
coinciding
U
همزمان بودن
synchronic
U
همگاه همزمان
simultaneous extinction
U
خاموشی همزمان
synchronous generator
U
مولد همزمان
synchronized sweep
U
روبش همزمان
synchronization
U
همزمان سازی
coincide
U
همزمان بودن
coincident penalty
U
پنالتی همزمان دو تیم
concurrent programming
U
برنامه نویسی همزمان
binary synchronous communication
U
ارتباطات همزمان دودویی
horizontal synchronizing
U
همزمان ساز افقی
held ball
U
گرفتن همزمان توپ
compatability
U
قابلیت کار همزمان
synchronizing separator
U
جداکننده همزمان سازی
synchronizing signal
U
پیام همزمان ساز
synchronizing torque
U
گشتاور پیچشی همزمان
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
simultaneous input/output
U
ورودی و خروجی همزمان
synchronizer
U
دستگاه همزمان کننده
full duplex
U
پروتکل دوسوی همزمان
simultaneous color television
U
تلویزیون رنگی همزمان
synchronizing pulses
U
ضربههای همزمان سازی
volley fire
U
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallel
U
که همزمان ارسال می شوند
parallelled
U
که همزمان ارسال می شوند
paralleling
U
که همزمان ارسال شود
paralleled
U
که همزمان ارسال می شوند
parallelled
U
که همزمان ارسال شود
paralleled
U
که همزمان ارسال شود
parallel
U
که همزمان ارسال شود
paralleling
U
که همزمان ارسال می شوند
parallels
U
که همزمان ارسال می شوند
parallels
U
که همزمان ارسال شود
parallelling
U
که همزمان ارسال شود
acoustic synchronizer
U
همزمان ساز صوتی
parallelling
U
که همزمان ارسال می شوند
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplex
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous
U
باهم واقع شونده همزمان
duplex
U
ارسال داده در دو جهت همزمان
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
bisync
U
synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer
U
مانند تعداد عملوند همزمان
burst
U
پیام همزمان ساز رنگ
bursts
U
پیام همزمان ساز رنگ
color sync signal
U
پیام همزمان ساز رنگ
duplexes
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronizing limiter
U
لامپ مراقب همزمان سازی
duplexes
U
ارسال داده در دو جهت همزمان
thrashing
U
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
immediate
U
عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
multiple foul
U
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems
U
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
simultaneous
U
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
simultaneous
U
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
tandem
U
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
operand
U
عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
doubled up
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
petri nets
U
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com