Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
politics
U
علم سیاست امور سیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
politico military
U
امور سیاسی نظامی
geopolitics
U
درمشی سیاسی و سیاست خارجی کشور
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
institutionalism
U
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
mysticism
U
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
imperialism
U
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
civil works
U
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
U
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate
U
اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
medical regulator
U
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
amor
U
امور
interiors
U
امور داخله
interior
U
امور داخله
the high functionery ries of the state
U
مصادر امور
non litigious matters
U
امور حسبی
state affairs
U
امور مملکتی
money matters
U
امور پولی
religious matters
U
امور دینی
authorities
U
اولیای امور
personal affairs
U
امور شخصی
miscellaneous
U
امور متفرقه
authority ties of the state
U
مصادر امور
authority ties of the state
U
اولیا امور
civil affairs
U
امور غیرنظامیان
authority
U
اولیاء امور
financial affairs
U
امور مالی
combat duty
U
امور رزمی
interior affairs
U
امور داخلی
aviation authority
U
امور هواپیمایی
secretary of state for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
tax reforms
U
اصلاح امور مالیاتی
civic action
U
امور عام المنفعه
fish warden
U
متصدی امور شیلات
clerical test
U
ازمون امور دفتری
testamentary causes
U
امور مربوط به وصایا
tax administration
U
اداره امور مالیات
table of authorities
U
جدول اولیا امور
chaplain activities fund
U
اعتبار امور مذهبی
space broker
U
کارگزار امور تبلیغات
principal centre of affairs
U
مرکز مهم امور
probate court
U
محکمه امور حسبی
air branch
U
قسمت امور هوایی
resgestae
U
امور انجام شده
regulatory authority
U
اولیاء امور نظارتی
customs broker
U
واسطه امور گمرکی
g air
U
رکن 2 امور هوایی
routine
U
امور غیر مهم
routinely
U
امور غیر مهم
routines
U
امور غیر مهم
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
militarization
U
نظامی کردن امور
ministry of foreign affairs
U
وزارت امور خارجه
Foreign Office
U
وزارت امور خارجه
non litigious jurisdiction act
U
قانون امور حسبی
emotional and physical
U
امور عاطفی و بدنی
promiscuous
U
بیقید در امور جنسی
financial affairs
U
امور مربوط به مالیه
foreign minister
U
وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
non litigious matters act
U
قانون امور حسبی
minister of foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
administration
U
اداره امور یکانها
to arrange matters
U
ترتیب دادن امور
corporate treasurer
U
مدیر امور مالی
chief financial officer
[CFO]
U
مدیر امور مالی
surveillance authority
U
اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority
U
اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority
U
اولیاء امور مراقبتی
chaplains
U
افسر امور دینی
administrations
U
اداره امور یکانها
surveillance authority
U
اولیاء امور نظارتی
State Department
U
وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
U
وزارت امور خارجه
chaplain
U
افسر امور دینی
supervisory authority
U
اولیاء امور نظارتی
strategic
U
مربوط به امور سوق الجیشی
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
surgical
U
مربوط به امور پزشکی جراحی
technicians
U
شخص متخصص در امور صفتی
technician
U
شخص متخصص در امور صفتی
financial data
U
اطلاعات مربوط به امور مالی
domicile
U
منزل یا مرکز مهم امور
domiciles
U
منزل یا مرکز مهم امور
deficit financing
U
اداره امور مالی با کسرموازنه
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
Ministry of Labor and Social Affairs .
U
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
to take the helm
U
زمام امور رادردست گرفتن
The ministry of economic affairs and finance
U
وزارت امور اقتصاد و دارایی
presswork
U
اداره مطبعه امور چاپخانه
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
counsel appointed
U
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
diplomatist
U
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
parochialism
U
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
cryptologistics
U
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
policies
U
سیاست
kingcraft
U
سیاست
politics
U
سیاست
king craft
U
سیاست
politcs
U
سیاست
diplomacy
U
فن سیاست
policy
U
سیاست
politic
U
سیاست
socio political
U
سیاسی
political
U
سیاسی
politicos
U
سیاسی
politico
U
سیاسی
diplomatic
U
سیاسی
shipping
U
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dialectic
U
هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
homes
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
rummage sale
U
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
housekeeping
U
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
home
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channel
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurer
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderor
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
wage policy
U
سیاست دستمزد
new deal
U
سیاست جدید
public life
U
زندگی در سیاست
the policy of the government
U
سیاست دولت
power politics
U
سیاست زور
development policy
U
سیاست توسعه
political sclence
U
سیاست مدن
diplomatically
U
سیاست مابانه
tax policy
U
سیاست مالیاتی
budgetary policy
U
سیاست بودجهای
social policy
U
سیاست اجتماعی
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
politics
U
سیاست مدون
restrictionism
U
سیاست محدودیت
public policy
U
سیاست عمومی
stop go policy
U
سیاست تثبیت
economic policy
U
سیاست اقتصادی
politcs
U
سیاست شناسی
monetary policy
U
سیاست پولی
mercantilism
U
سیاست بازرگانی
foreign policy
U
سیاست خارجی
laissez faire
U
سیاست اقتصادازاد
laisser faire
U
سیاست اقتصادازاد
health policy
U
سیاست بهداشتی
income policy
U
سیاست درامدی
fiscal policy
U
سیاست مالیاتی
fiscal policy
U
سیاست مالی
financial policy
U
سیاست مالی
politcs
U
علم سیاست
employment policy
U
سیاست اشتغال
policy of contianment
U
سیاست تحدیدی
policy makers
U
سیاست گذاران
expansionary policy
U
سیاست انبساطی
fair deal
U
سیاست منصفانه
neutralism
U
سیاست بی طرفی
national policy
U
سیاست ملی
monopolist
U
سیاست انحصاری
king craft
U
سیاست پادشاهی
policies
U
مسلک سیاست
policy-making
U
سیاست گذاری
politics
U
علم سیاست
policy making
U
سیاست گذاری
diplomacy
U
سیاست سیاستمداری
politicians
U
سیاست مدار
colonialism
U
سیاست مستعمراتی
realpolitik
U
سیاست تجربی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com