English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1834 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
mark U علامت گذاری کردن
marks U علامت گذاری کردن
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
mark U نمره گذاری کردن علامت
marks U نمره گذاری کردن علامت
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
earmarking U علامت گذاری
coding U علامت گذاری
demarcation U علامت گذاری
signallzation U علامت گذاری
markings U علامت گذاری
mark U علامت گذاری
codes and codification U علامت گذاری
marks U علامت گذاری
marking U علامت گذاری
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
lettering U علامت گذاری باحروف
bar coding U علامت گذاری ستونی
space mark U علامت فاصله گذاری
designation system U سیستم علامت گذاری
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
so U علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
mine spotting U کشف و علامت گذاری مین
marking panel U پرده علامت گذاری مین
marks U علامت گذاری روی چیزی
mark U علامت گذاری روی چیزی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
initialize U تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
scalar U توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
signed route U جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
tailor's chalk U گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
instrument for absolute measurement U دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
compartment marking U تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
comma U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
commas U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
reference U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
references U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
index U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexes U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
tristimulus values U مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
number cruncher U یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
Mandlebrot set U تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
stripped U علامت گذاری شده بسته بندی شده
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
tc U اجاره دربست برای مدت معین
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
danbuoy U بویه علامت گذاری بویه راهنما
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
irreverend U ناشایسته برای احترام گذاری
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
calling sequence U مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
key کلیدی که برای اندیس گذاری رکورد به کار می رود.
encryption U استاندارد برای سیستم رمز گذاری داده بلاک
earmarked U نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
compilations U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilation U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
waff U اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
false attack U حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
encoding U روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
circular U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
responses U فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
response U فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
annotated print U عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
public U رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
pos U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
denominate U معین کردن
insets U : معین کردن
inset U : معین کردن
defines U معین کردن
figure out U معین کردن
defined U معین کردن
draw the line <idiom> U معین کردن
allocating U معین کردن
designate U معین کردن
defining U معین کردن
limit U معین کردن
designating U معین کردن
specifying U معین کردن
define U معین کردن
specify U معین کردن
designates U معین کردن
allocate U معین کردن
allocates U معین کردن
specifies U معین کردن
settles U معین کردن
settle U معین کردن
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
times U وقت معین کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
pre appoint U از پیش معین کردن
date U مدت معین کردن
To lay down certain conditions . U شرایطی معین کردن
to map out U جز بجز معین کردن
time U وقت معین کردن
dates U مدت معین کردن
timed U وقت معین کردن
beam balance U ترازو
at grade U در یک ترازو
balance U ترازو
balances U ترازو
scale U ترازو
librae U ترازو
libra U ترازو
multiplication U علامت نوشته شده یا چاپ شده x برای نمایش ضرب دو عدد
allot U معین کردن سهم دادن
allotting U معین کردن سهم دادن
allotted U معین کردن سهم دادن
allots U معین کردن سهم دادن
locate U جای چیزی را معین کردن
located U جای چیزی را معین کردن
locates U جای چیزی را معین کردن
locating U جای چیزی را معین کردن
to locate the enemy U جای دشمنی را معین کردن
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
delineates U ترسیم نمودن معین کردن
delineated U ترسیم نمودن معین کردن
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
delineating U ترسیم نمودن معین کردن
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
to keep regular hours U هر کاری را درساعت معین کردن
delineate U ترسیم نمودن معین کردن
beams U ترازو میله
girder U شاهین ترازو
beams U شاهین ترازو
pointers U شاهین ترازو
poniter U شاهین ترازو
pointer U شاهین ترازو
beam U ترازو میله
scalepan U کفه ترازو
trebucket U یکجور ترازو
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com