English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
nostrum U دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
better U بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
intoxicating U کیف دهنده ازخودبیخود کننده
assentient U قبول کننده رضایت دهنده
incorporator U تشکیل دهنده ترکیب کننده
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
indicative U خبر دهنده اشاره کننده
prolonger U تاخیر دهنده طولانی کننده
assigner U واگذار کننده انتقال دهنده
truster U نسیه دهنده توکل کننده
tractarian U چاپ کننده ویاانتشار دهنده
promoters U ترقی دهنده ترویج کننده
admissive U داخل کننده اجازه دهنده
promoter U ترقی دهنده ترویج کننده
polarizer U متضاد کننده قطبش دهنده
mover U پیشنهاد کننده تکان دهنده
adulterant U پست تر کننده استحاله دهنده
assignor U واگذار کننده انتقال دهنده
developer U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
developers U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier U افزایش دهنده چند برابر کننده
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
cure U علاج
remedying U علاج
cureless U بی علاج
remedy U علاج
remedies U علاج
cured U علاج
remedied U علاج
cures U علاج
colminator U تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
curative U علاج بخش
curability U علاج پذیری
curable U علاج پذیر
bootless U بی مصرف بی علاج
irremediableness U علاج ناپذیری
operable U قابل علاج
incurable U علاج ناپذیر
incurability U علاج ناپذیری
remediable U قابل علاج
acology U علم علاج
medicative U علاج بخش
remediless U علاج ناپذبر
azoth U علاج کلیه دردها
ischuretic U علاج حبس پول
incurably U بطور علاج ناپذیر
panaceas U علاج عام اسقولوفندریون
panacea U علاج عام اسقولوفندریون
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
contra indicate U راه علاج راجوردیگرنشان دادن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
The remedy may be worse than the disease. <proverb> U گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
acute dose U دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
mending U بهبودی
betterment U بهبودی
amelioration U بهبودی
recruital U بهبودی
mend U بهبودی
recuperation U بهبودی
amendment U بهبودی
health U بهبودی
recvery U بهبودی
well-being U بهبودی
melioration U بهبودی
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
pull round U بهبودی یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
remission U بهبودی بیماری
improve U بهبودی دادن
to pull round U بهبودی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
incurable U بهبودی ناپذیر
snapback U بهبودی سریع
improving U بهبودی دادن
meliorator U بهبودی بخش
recovery U بهبودی بازیافت
recuperating U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
recover U بهبودی یافتن
pickup U بهبودی یافتن
recuperative U بهبودی بخش
improved U بهبودی دادن
improves U بهبودی دادن
recoveries U بهبودی بازیافت
to bring through U بهبودی دادن
convalescent U در حال بهبودی
recovers U بهبودی یافتن
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
snapback U سریعا بهبودی یافتن
gain U بهبودی یافتن رسیدن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
gained U بهبودی یافتن رسیدن
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person U کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognosis U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
water cure U علاج بااب معالجه بااب
anarthritic U علاج نقرس دوای نقرس
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
cures U شفا دادن بهبودی دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
cured U شفا دادن بهبودی دادن
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
toasters U سرخ کننده برشته کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com