Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
His political beliefs are old hat now .
U
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Machiavellian
U
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .
U
این حرفها دیگه کهنه شده است
This jock that you told me is as old as Adams .
U
این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
fascism
U
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
clout
U
پارچه کهنه کهنه
clouted
U
پارچه کهنه کهنه
clouting
U
پارچه کهنه کهنه
clouts
U
پارچه کهنه کهنه
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
Enough is enough!
<idiom>
U
بس کن دیگه!
inquisitors
U
مفتش عقاید
inquisitor
U
مفتش عقاید
feet on the ground
<idiom>
U
عقاید عاقلانه
religious tenets
U
عقاید مذهبی
multiplicity of creeds
U
تعد د عقاید
mendelism
U
عقاید مندل
censorship
U
سانسور عقاید
dogmas
U
اصول عقاید
dogma
U
اصول عقاید
nihilism
U
عقاید نهیلیستی
Come on!
U
بیا دیگه!
It is obvious enough . Well of course .
U
خب معلومه دیگه
That's enough.
U
دیگه بس است.
still worse
U
دیگه بدتر
What is it now?
U
دیگه چه شده ؟
So much the better.
U
دیگه بهتر
Next Saturday . This coming Saturday.
U
شنبه دیگه
To such an extent that…
U
تا حدی که دیگه ...
C'mon!
U
بیا دیگه!
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
neologize
U
دارای عقاید نوین
orientalism
U
عقاید یا سیاست شرقی
small-minded opinions
U
عقاید کوته نظر
soundboard
U
عامل انتشار عقاید
lutheranism
U
عقاید لوتر وکلیسای او
symbolic
U
مط العه دلایل و عقاید
symbolically
U
مط العه دلایل و عقاید
sounding boards
U
عامل انتشار عقاید
paradoxical
U
مخالف عقاید عمومی
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
rationale
U
توضیح اصول عقاید
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
sounding board
U
عامل انتشار عقاید
medievalism
U
عقاید قرون وسطایی
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
I cant nor can anyone else .
U
نه من می توانم ونه کس دیگه
He went for good.
U
رفت و دیگه نیامد
Do come!
U
خوب بیا دیگه!
Just go!
U
بریم
[حرکت کن]
دیگه!
Go ahead!
U
انجام بدهید دیگه!
junkerism
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
junkerdom
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
syncretic
U
تلفیق کننده عقاید مختلف
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
ultranationalism
U
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
syncretism
U
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
That's (just) the way things are.
U
موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
Come forward a little (little bit)more.
U
یک قدری دیگه بیا جلو
simply
<adv.>
<idiom>
U
حالا دیگه
[اصطلاح روزمره]
just
<adv.>
<idiom>
U
حالا دیگه
[اصطلاح روزمره]
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk .
U
تو یکی دیگه حرف نزن !
Any fool knows that .
U
اینرا دیگه هرخری می داند
swelled head
U
دارای عقاید بزرگ خود فروش
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
public opinion polling
U
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
self expression
U
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
inquisition
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisitions
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
How come we dont see you more pften?
U
چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
That's just the way it is.
U
این حالا
[دیگه]
اینطوری است.
what have you
[ gone and]
done now!
U
حالا دیگه چه فوزولی
[شیطنتی]
کردی!
Boys will be boys.
U
پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
I shall be back this day month .
U
درست یک ماه دیگه برمی گردم
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
U
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
I knocked off another 1000 tomans.
U
1000 تومان دیگه از قیمت زدم
This is treason, pure and simple.
U
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
You wont catch me going to his house .
U
غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
heterodox
U
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
stalinize
U
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
ideogram
U
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
brainwashing
U
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
interfaith
U
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
shavian
U
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
U
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
It is money down the drain (gone to blazes).
U
این دیگه پول دور ریختن است
Enough already!
[American E]
U
دیگه اینقدر حرف نزن!
[اصطلاح روزمره]
These coins are very hard to come by .
U
این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
brainwash
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
modernism
U
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
fundamentalism
U
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
brainwashed
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism
U
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
The car is now in perfect running order .
U
اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
Enough already!
[American E]
U
کافیه دیگه!
[خسته شدم از این همه حرف]
[اصطلاح روزمره]
That's hardly going to make a difference now, is it !
<idiom>
U
این الان که دیگه فرقی نمی کنه
[تفاوتی نداره]
!
[اصطلاح روزمره]
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
economic determinism
U
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
age-old
U
کهنه
out of d.
U
کهنه
age old
U
کهنه
pokey
U
کهنه
antiquated
U
کهنه
shabbly
U
کهنه
antique
U
کهنه
ragman
U
کهنه خر
tatters
U
کهنه
musty
U
کهنه
worn-out
U
کهنه
worn out
U
کهنه
trity
U
کهنه
antiques
U
کهنه
mucid
U
کهنه
fogram
U
کهنه
gray
U
کهنه
kettle holder
U
کهنه
knacker
U
کهنه خر
by gone
U
کهنه
behind the times
U
کهنه
weatherbeaten
U
کهنه
timeworn
U
کهنه
obsolescent
U
کهنه
dossil
U
کهنه
worm eaten
U
کهنه
weatherworn
U
کهنه
wadding
U
کهنه
poky
U
کهنه
archaic
U
کهنه
wad
U
کهنه
ragged
U
کهنه
obsolescence
U
کهنه گی
wads
U
کهنه
dowdy
U
کهنه
rags
U
کهنه
lint
U
کهنه
rag
U
کهنه
fusty
U
کهنه
fustiest
U
کهنه
fustier
U
کهنه
tacky
U
کهنه
stale
U
کهنه
old-fashioned
U
کهنه
run-down
U
کهنه
outworn
U
کهنه
obsolete
U
کهنه
olden
U
کهنه
rungs
U
کهنه
crusted
U
کهنه
run down
U
کهنه
pokiest
U
کهنه
trite
U
کهنه
pokier
U
کهنه
behindhand
U
کهنه
veteran
U
کهنه سرباز
aging
U
کهنه کردن
veteran
U
کهنه کار
antiquate
U
کهنه کردن
aging
U
کهنه شدن
veterans
U
کهنه سرباز
rag picker
U
کهنه برچین
pseudo archaic
U
کهنه نما
veterans
U
کهنه کار
shabbier
U
کهنه ژنده
ragman
U
کهنه فروش
shabbiest
U
کهنه ژنده
dead
U
منسوخ کهنه
duds
U
رخت کهنه
junk
U
کهنه و کم ارزش
boneman
U
کهنه فروش
wad
U
کهنه نمد
mouldy
U
کهنه وفاسد
thread bare
U
فرش کهنه
fogyish
U
کهنه پرست
hunkerism
U
کهنه پرستی
green meat
U
گوشت کهنه
fogyism
U
کهنه پرستی
duddy
U
کهنه پوش
wads
U
کهنه نمد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com