Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
digamy
U
عروسی دوباره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remarried
U
دوباره عروسی کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
Other Matches
left handed marriage
U
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day
U
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
marriage
U
عروسی
spousal
U
عروسی
nuptial
U
عروسی
matrimony
U
عروسی
wedding
U
عروسی
hymens
U
عروسی
wedlock
U
عروسی
nuptials
U
عروسی
hymen
U
عروسی
espousal
U
عروسی
bridal
U
عروسی
marriages
U
عروسی
weddings
U
عروسی
hedge marriage
U
عروسی زیرجلی
get marriage
U
عروسی کردن
wedding ring
انگشتر عروسی
proposal of marriage
U
پیشنهاد عروسی
wedding
U
جشن عروسی
weddings
U
جشن عروسی
matrimonial
U
وابسته به عروسی
handfast
U
پیمان عروسی
bridal
U
جشن عروسی
wed
U
عروسی کردن با
nuptial
U
نکاحی عروسی
to get married
U
عروسی کردن
to chang one's condition
U
عروسی کردن
nuptial ceremonies
U
ایین عروسی
marriages
U
جشن عروسی
the nuptial day
U
روز عروسی
the advantages of marriage
U
فوائد عروسی
mismarriage
U
عروسی ناجور
to change ones condition
U
عروسی کردن
nuptials
U
نکاحی عروسی
marries
U
عروسی کردن
marry
U
عروسی کردن
marriage preparations
U
تدارکات عروسی
marriage
U
جشن عروسی
internuptial
U
وابسته به عروسی
marriageable
U
درخور عروسی
marriage lines
U
گواهی نامه عروسی
genial bed
U
رختخواب یافراش عروسی
antenuptial
U
مربوط به پیش از عروسی
anniversaries
U
جشن سالیانه عروسی
married
U
عروسی کرده متاهل
postnuptial
U
وابسته به بعد از عروسی
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
to come dressed in your wedding finery
U
با لباس عروسی آمدن
sham marriage
U
عروسی ساختگی یا دروغی
espoused
U
عروسی کردن نامزدکردن
espouses
U
عروسی کردن نامزدکردن
espousing
U
عروسی کردن نامزدکردن
hymens
U
خدای عروسی ونکاح
hymen
U
خدای عروسی ونکاح
espouse
U
عروسی کردن نامزدکردن
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
anniversary
U
جشن سالیانه عروسی
spousal
U
زفاف وابسته به عروسی
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
wedding party
U
مجلس عروسی یا عقد کنان
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
a wedding with all the trimmings
[fixings]
U
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
consummating
U
انجام دادن عروسی کردن
deuterogamy
U
عروسی دوم باره تجدیدفراش
love match
U
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
silver wedding
U
بیست وپنجمین سال عروسی
golden weddings
U
جشن پنجاهمین سال عروسی
relative impediment
U
محظور شرعی برای عروسی
We have a wedding ceremony comin off.
U
جشن عروسی در پیش داریم
golden wedding
U
جشن پنجاهمین سال عروسی
diamond weddings
U
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
diamond wedding
U
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
consummates
U
انجام دادن عروسی کردن
consummate
U
انجام دادن عروسی کردن
consummated
U
انجام دادن عروسی کردن
d. wedding
U
جشن شصتمین سال عروسی
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
handfast
U
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
hymeneal
U
سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
wedding cake
U
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
morganatic marriage
U
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
bis
U
دوباره
afresh
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
de novo
U
دوباره
revet
U
دوباره
again
U
دوباره
anew
U
دوباره
on more
U
دوباره
reconstruction
U
دوباره سازی
reworking
U
دوباره ورزیدن
reworks
U
دوباره ورزیدن
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
rejoins
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rejoin
U
دوباره پیوستن به
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reissue
U
دوباره منتشرکردن
reworked
U
دوباره ورزیدن
rework
U
دوباره ورزیدن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
recature
U
دوباره تسخیرکردن
replenish
U
دوباره پر کردن
retaking
U
دوباره گرفتن
refreshes
U
دوباره پر کردن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
reinvest
U
دوباره گماشتن
refreshingly
U
دوباره سازی
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
reconstructions
U
دوباره سازی
refreshing
U
دوباره سازی
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
resorption
U
بلع دوباره
resorb
U
دوباره بعلیدن
repullulate
U
دوباره درامدن
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
replenishment
U
دوباره پرکردن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
repeated test
U
ازمون دوباره
repass
U
دوباره عبورکردن
remake
U
دوباره سازی
remakes
U
دوباره سازی
rehear
U
دوباره شنیدن
regorge
U
دوباره فروبردن
refillable
U
دوباره پر کردنی
restart
U
شروع دوباره
resurge
U
دوباره برخاستن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
re-runs
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
re-run
U
دوباره دویدن
re-ran
U
دوباره دویدن
twice born
U
دوباره زاد
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
to come again
U
دوباره امدن
second check
U
بررسی دوباره
rewriter
U
دوباره نویس
rewake
U
دوباره برانگیختن
revest
U
دوباره گماشتن
retransmit
U
دوباره فرستادن
reenagement
U
استخدام دوباره
reelect
U
دوباره گزیدن
fox message
U
پیام دوباره
retake
U
دوباره گرفتن
reproductions
U
تولید دوباره
reproduction
U
تولید دوباره
rebirth
U
تولد دوباره
recurring
U
دوباره فاهرشونده
retaken
U
دوباره گرفتن
re echo
U
دوباره برگرداندن
retakes
U
دوباره گرفتن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
once more
U
دوباره باردیگر
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
recoat
U
دوباره اندودن
reseat
U
دوباره نشاندن
re fuse
U
دوباره گداختن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reedify
U
دوباره ساختن
re edify
U
دوباره ساختن
re count
U
دوباره شمردن
re construction
U
دوباره سازی
reseated
U
دوباره نشاندن
plerosis
U
دوباره پرشدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com