English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supplied U عرضه داشتن
supply U عرضه داشتن
supplying U عرضه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
Other Matches
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffers U عرضه
presentation U عرضه
proffering U عرضه
slouchy U بی عرضه
presentations U عرضه
supply U عرضه
supplied U عرضه
supplying U عرضه
proffered U عرضه
good for nothing U بی عرضه
proffer U عرضه
aggregate supply U عرضه کل
total supply U عرضه کل
offered U عرضه
dowdy U بی عرضه
offer U عرضه
inept U بی عرضه
offers U عرضه
efficiency U عرضه
jackstraw U ادم بی عرضه
quantity of supply U مقدار عرضه
joint supply U عرضه مشترک
representable U قابل عرضه
leader merchandising U پیشرو در عرضه
oversupply U عرضه بیش از حد
offer and demand U عرضه و تقاضا
work effort U عرضه کار
national supply U عرضه ملی
money stock U عرضه پول
presentative U عرضه داشتنی
money supply U عرضه پول
sampling offer U عرضه ازمایشی
supply schedule U جدول عرضه
supply and d. U عرضه وتقاضا
supply and demand U عرضه و تقاضا
offers U عرضه کردن
supply constraints U محدودیتهای عرضه
supply curve U منحنی عرضه
supply function U تابع عرضه
supply management U مدیریت عرضه
supply of labor U عرضه کار
supply of money U عرضه پول
supply price U قیمت عرضه
offer U عرضه کردن
inelastic supply U عرضه بی کشش
trial offer U عرضه ازمایشی
offered U عرضه کردن
gluts U عرضه بیش از حد
present U عرضه کردن
presented U عرضه کردن
presenting U عرضه کردن
presents U عرضه کردن
elastic supply U عرضه حساس
elastic supply U عرضه با کشش
provide U عرضه کردن
glut U عرضه بیش از حد
change in supply U تغییر عرضه
aggregate market supply U عرضه کل بازار
exposition U عرضه نمایشگاه
expositions U عرضه نمایشگاه
excess supply U عرضه بیش از حد
excess supply U عرضه اضافی
provides U عرضه کردن
presentations U ارائه عرضه
counter offer U عرضه متقابل
fixed supply U عرضه ثابت
elasticity of supply U کشش عرضه
disposable U قابل عرضه
presentation U ارائه عرضه
marketable U قابل عرضه دربازار
perfectly inelastic supply U عرضه کاملا بی کشش
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
perfectly elastic supply U عرضه کاملا با کشش
to place on the market U به بازار عرضه کردن
personal service utility U عرضه سرانه کار
scruff U ادم بی عرضه وفقیر
offeror U فروشنده عرضه کننده
to offer U عرضه کردن [ کالا]
quantity supplied U مقدار عرضه شده
marketability U قابلیت عرضه در بازار
to put on the market U به بازار عرضه کردن
real money supply U عرضه واقعی پول
marginal supply price U قیمت عرضه نهائی
offers U پیشکش کردن عرضه
goons U تروریست بی عرضه و نالایق
supply side economics U اقتصاد طرفدار عرضه
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
glut U عرضه بیش از تقاضا
elastic supply U عرضه انعطاف پذیر
goon U تروریست بی عرضه و نالایق
disposure U نمایش عرضه داشت
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
offer U پیشکش کردن عرضه
offered U پیشکش کردن عرضه
markets U به بازار عرضه کردن
marketed U به بازار عرضه کردن
market U به بازار عرضه کردن
gluts U عرضه بیش از تقاضا
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
backward bending supply curve U منحنی عرضه به عقب خم شونده
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
to offer a reward [for] U عرضه کردن پاداشی [برای]
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
oversold U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
loanable funds U وجوه قابل عرضه به بازار پول
oversell U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
lot U جنس عرضه شده برای فروش
overselling U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
sad sack U ادم خوش نیت ولی احمق وبی عرضه
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
readout U دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
window shopper U کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
commodities U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
letters patent U نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
relieves U داشتن
to have U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
possess U داشتن
possesses U داشتن
to have f. U تب داشتن
to go hot U تب داشتن
possessing U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to hold U داشتن
bears U داشتن
relieve U داشتن
bear U در بر داشتن
monogyny U داشتن یک زن
have U داشتن
wanted U کم داشتن
to possess U داشتن
bear U داشتن
bears U در بر داشتن
doubts U شک داشتن
own U داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com