English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
default U عدم پرداخت قصور کردن
defaulted U عدم پرداخت قصور کردن
defaulting U عدم پرداخت قصور کردن
defaults U عدم پرداخت قصور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fail U قصور کردن
fails U قصور کردن
failed U قصور کردن
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
laches U قصور
cunctation U قصور
neglect U قصور
shortcoming U قصور
pretermission U قصور
neglecting U قصور
failure U قصور
neglects U قصور
negligence U قصور
shortcomings U قصور
failures U قصور
default U قصور
defaults U قصور
debt U قصور
defult U قصور
defaulting U قصور
defaulted U قصور
delinquency U قصور
debts U قصور
failing U قصور
failings U قصور
non feasnce U قصور
neglected U قصور
failures U کوتاهی قصور
negligence U قصور کوتاهی
failure U کوتاهی قصور
fail U رد شدن قصور ورزیدن
fails U رد شدن قصور ورزیدن
failed U رد شدن قصور ورزیدن
nonfeasance U قصور در انجام امری
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
lose face <idiom> U به خاطراشتباه ،با قصور خجالت زده بودن
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
to finish off U پرداخت کردن
paying U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت کردن
tumbled U پرداخت کردن
tumble U پرداخت کردن
pay U پرداخت کردن
polish U پرداخت کردن
polishes U پرداخت کردن
burnishes U پرداخت کردن
burnish U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت کردن
disburse U پرداخت کردن
pays U پرداخت کردن
disburses U پرداخت کردن
tumbles U پرداخت کردن
furbishing U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
scoured U پرداخت کردن
scours U پرداخت کردن
furbishes U پرداخت کردن
furbished U پرداخت کردن
furbish U پرداخت کردن
buffer U پرداخت کردن
planish U پرداخت کردن
pay off U پرداخت کردن
dabbing U پرداخت کردن سنگ
reimbursing U باز پرداخت کردن
buff U با چرم پرداخت کردن
buffs U با چرم پرداخت کردن
pay in advance U پیش پرداخت کردن
pay at sight U نقدا" پرداخت کردن
payment in advance U پیش پرداخت کردن
smoothing U صاف کردن پرداخت
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
filed U ساییدن پرداخت کردن
file U ساییدن پرداخت کردن
curries U پرداخت کردن چرم
curry U پرداخت کردن چرم
pay off U تسویه کردن پرداخت
gives U دادن پرداخت کردن
reimburse U باز پرداخت کردن
give U دادن پرداخت کردن
die burnish U پرداخت کردن حدیدهای
reimbursed U باز پرداخت کردن
reimburses U باز پرداخت کردن
giving U دادن پرداخت کردن
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
advances U ترقی کردن پیش پرداخت
advancing U ترقی کردن پیش پرداخت
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
advance U ترقی کردن پیش پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
spot U کشف کردن اماده پرداخت
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
smooth the paint U رنگ کردن و پرداخت کردن
spend U پرداخت کردن خرج کردن
spends U پرداخت کردن خرج کردن
ro rub up U خمیر کردن پرداخت کردن
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoupment U قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
payment U پرداخت
pays U پرداخت
refunds U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
refund U پس پرداخت
discharging U پرداخت
lustreer U پرداخت
defrayal U پرداخت
payments U پرداخت
bleaching U پرداخت
making good U پرداخت
refinishing U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
rendering U پرداخت
finishes U پرداخت
finish U پرداخت
glaze U پرداخت
trim U پرداخت
renderings U پرداخت
expenditure U پرداخت
settlement U پرداخت
paying U پرداخت
disbursement U پرداخت
outlay U پرداخت
pay U پرداخت
settlements U پرداخت
finishing touches U پرداخت
pt U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
polishes U پرداخت
polish U پرداخت
discharge U پرداخت
finishing U پرداخت
glosser U پرداخت گر
remitment U پرداخت
glazes U پرداخت
discharges U پرداخت
progress payments U پرداخت تدریجی
pre payment U پیش پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
deferred payment U پرداخت معوق
pre paid U پیش پرداخت
planishing tool U ابزار پرداخت
period of grace U مهلت پرداخت
lump sum payment U پرداخت یکجا
advice note U دستورپیش پرداخت
lump sum payment U پرداخت نقدی
advance payment U پیش پرداخت
payees U پرداخت شونده
down payment U پیش پرداخت
prest U پیش پرداخت
money order U دستور پرداخت
payable U قابل پرداخت
paymaster U مامور پرداخت
paymasters U مامور پرداخت
dishonored U خودداری از پرداخت
installments U پرداخت قسطی
instalment U پرداخت قسطی
instalments U پرداخت قسطی
rendition U پرداخت تحویل
renditions U پرداخت تحویل
demand for payment U تقاضای پرداخت
down payments U پیش پرداخت
prompt payment U پرداخت فوری
punctual payment U پرداخت در سر وعده
deferred payment U پرداخت اتی
bilk U گذاشتن از پرداخت
liabilities U دیون پرداخت
liability U دیون پرداخت
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
by payment U از طریق پرداخت
finishing U پرداخت کاری
non payment U عدم پرداخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com