English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nonsupport U عدم پرداخت خرجی یا نفقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost of maintenance U هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
money for expenditure U نفقه
cost of living U نفقه
alimony U نفقه
maintenance U نفقه
cost of living U خرجی
spending money U خرجی
frugality U کم خرجی
alimony U خرجی
inexpensiveness U کم خرجی
sumption U خرجی
sumptuary U خرجی
money for expenditure U خرجی
maintaining U نفقه دادن
marriage settlement U نفقه اطفال
rationabile stoverium U نفقه عقلائی
maintenance U حمایت خرجی
maintenance U گذران خرجی
subsistence U معاش خرجی
necessaries U نفقه زوج و اطفال
alimony suit U ادای نفقه [حقوق]
parsimony U صرفه جویی کم خرجی
pin money <idiom> U پول خرده خرجی
separate maintenance U نفقه زنی که جدا از شوهرزندگی میکند
supercharge U خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
betterment U خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
finish U پرداخت
glazes U پرداخت
glaze U پرداخت
paying U پرداخت
settlement U پرداخت
pays U پرداخت
pay U پرداخت
trim U پرداخت
discharge U پرداخت
discharges U پرداخت
remitment U پرداخت
settlements U پرداخت
pt U پرداخت
payment U پرداخت
refunds U پس پرداخت
payments U پرداخت
refunding U پس پرداخت
discharging U پرداخت
refunded U پس پرداخت
expenditure U پرداخت
refund U پس پرداخت
disbursement U پرداخت
finishes U پرداخت
renderings U پرداخت
finishing touches U پرداخت
polish U پرداخت
refinishing U پرداخت
lustreer U پرداخت
making good U پرداخت
bleaching U پرداخت
defrayal U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
rendering U پرداخت
polishes U پرداخت
outlay U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
glosser U پرداخت گر
finishing U پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
outstandingly U پرداخت نشده
final payment U پرداخت نهایی
outstanding U پرداخت نشده
burnishing U پرداخت کاری
pre payment U پیش پرداخت
remittance U پرداخت تادیه
remittances U پرداخت تادیه
rendition U پرداخت تحویل
finisher U پرداخت کننده
imprest U پیش پرداخت
renditions U پرداخت تحویل
pre paid U پیش پرداخت
earnest money U پیش پرداخت
tumbled U پرداخت کردن
tumble U پرداخت کردن
reimbursable U قابل پرداخت
dishonours U خودداری از پرداخت
remittable U قابل پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
dishonouring U خودداری از پرداخت
remittal U گذشت پرداخت
remitter U پرداخت کننده
dishonoured U خودداری از پرداخت
demand for payment U تقاضای پرداخت
tumbles U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
scoured U پرداخت کردن
prest U پیش پرداخت
lustre U صیقل پرداخت
deferred payment U پرداخت معوق
deferred payment U پرداخت اتی
diamond polishing U پرداخت الماسی
finishes U پرداخت کار
progress payments U پرداخت تدریجی
finish U پرداخت کار
prompt payment U پرداخت فوری
punctual payment U پرداخت در سر وعده
scours U پرداخت کردن
dishonour U خودداری از پرداخت
payer U پرداخت کننده
payee U پرداخت شونده
annual payment U پرداخت سالیانه
paid U پرداخت شده
payment in due cource U پرداخت به موقع
pay off U پرداخت کردن
payment in full U پرداخت تمام
payment in full U پرداخت کامل
average payment U پرداخت متوسط
unpaid U پرداخت نشده
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payable at sight U پرداخت دیداری
advance payment U پیش پرداخت
payment by instalments U پرداخت به اقساط
advice note U دستورپیش پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payees U پرداخت شونده
payment in kind U پرداخت جنسی
back freigt U پرداخت کرایه
monthly payment U پرداخت ماهانه
casual payment U پیش پرداخت
money back U تضمین پرداخت
lump sum payment U پرداخت یکجا
lump sum payment U پرداخت نقدی
interim financing U پرداخت موقت
payment by installments U پرداخت قسطی
d. note U درخواست پرداخت
installment payment U پرداخت قسطی
date of maturity U موعد پرداخت
date of payment U موعد پرداخت
planishing tool U ابزار پرداخت
non payment U عدم پرداخت
bilk U گذاشتن از پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payment terms U شرایط پرداخت
payor U پرداخت کننده
subscriptions U تعهد پرداخت
period of grace U مهلت پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
part payment U پرداخت اقساطی
planish U پرداخت کردن
overpayment U پرداخت اضافی
on account payment U پیش پرداخت
by payment U از طریق پرداخت
indemnification U پرداخت غرامت
dishonors U خودداری از پرداخت
settlement U تصفیه پرداخت
polish U پرداخت کردن
cash dispensers U پرداخت مینماید
cash dispenser U پرداخت مینماید
liquidation U پرداخت بدهی
repayments U پرداخت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
non-payment U عدم پرداخت
satin U جلا پرداخت
payable U قابل پرداخت
deposits U پیش پرداخت
polishes U پرداخت کردن
payroll U سیاهه پرداخت
settlement U تسویه پرداخت
pays U پرداخت کردن
pays U وابسته به پرداخت
paying U پرداخت کردن
paying U وابسته به پرداخت
pay U پرداخت کردن
pay U وابسته به پرداخت
deposit U پیش پرداخت
advance پیش پرداخت
shear U پرداخت فرش
a bradent U وسیله پرداخت
paymasters U مامور پرداخت
advance U پیش پرداخت
finishing U پرداخت کاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com