English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contamination U عدم خلوص و یکنواختی محیط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
steadiness U یکنواختی
monotony U یکنواختی
tedium U یکنواختی
humdrum U یکنواختی
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
geometrical <adj.> U یکنواختی و همگونی
heterogeneity U غیر یکنواختی
uniformity coefficient U ضریب یکنواختی
coefficient of uniformity U ضریب یکنواختی
uniformity U یکنواختی متحدالشکلی
uniformity U یکنواختی یکرنگی
orientation of fibers U نظم و یکنواختی الیاف در نخ
consumer's surplus U یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
mealy-mouthed U بی خلوص
mealy mouthed U بی خلوص
purity U خلوص
trueness U خلوص نیت
cleaning U خلوص اخلاص
commercial pure U خلوص تجارتی
technical grade U خلوص صنعتی
spectroquality U خلوص طیفی
analytical grade U خلوص ازمایشگاهی
analytical grade U خلوص واکنشگری
candor U خلوص صفا
candour U خلوص صفا
half heartedness U عدم خلوص
contamination U عدم خلوص
sincerity U بی ریایی خلوص
purity magnet U مغناطیس خلوص
purity coil U پیچک خلوص
purity adjustment U تنظیم خلوص
proofs U مقیاس خلوص الکل
proof U مقیاس خلوص الکل
disingenuousness U عدم خلوص نیت
primary standard grade U خلوص استاندارد اولیه
half-heartedly U از روی عدم خلوص
optical purity U درجه خلوص نوری
insincerely U از روی عدم خلوص
half heartedly U از روی عدم خلوص
tone U [ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
carat U درجه خلوص فلزات پربها
carats U درجه خلوص فلزات پربها
left handedly U غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
appraisal U ارزش فرش که عموما با قدمت، وضعیت ظاهری، طرح، رنگ، یکنواختی و هماهنگی سنجیده می شود
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
lotus U [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
sphere U محیط
millieu U محیط
circumference U محیط
outsides U محیط
outside U محیط
outward things U محیط
milieu U محیط
outlines U محیط
outlining U محیط
setting U محیط
circuity U محیط
perimeters U محیط
settings U محیط
perimeter U محیط
periphery U محیط
lap U محیط
lapped U محیط
milieux U محیط
milieus U محیط
spheres U محیط
outlined U محیط
environments U محیط
medium U محیط
environment U محیط
ambience U محیط
outline U محیط
mediums U محیط
ambiance U محیط
circumferences U محیط
entourage U محیط
peripheries U محیط
girths U محیط
girth U محیط
entourages U محیط
surroundings U محیط
climate for growth U محیط رشد
environment U محیط زیست
atmospheric environement U محیط جوی
bodification U بهسازی محیط
bonification U به سازی محیط
in vitro U در محیط مصنوعی
circumambient U محیط دورگردیدن
windowing environment U محیط پنجرهای
induced environment U محیط القایی
threptic U محیط زاد
psychological environment U محیط روانی
living environment U محیط زنده
therapeutic millieu U محیط درمانی
miseenscene U محیط کلی
mixed environment U محیط درهم
operational environment U محیط عملیاتی
operational environment U محیط فعالیت
in vivo U در محیط طبیعی
ill neighboured U دارای محیط بد
shelf environment U محیط کم عمق
dispersion medium U محیط پاشندگی
dispersive medium U محیط پخش
perimeter [circumference] of a circle U محیط دایره
environment architecture U معماری محیط
milieu therapy U محیط درمانی
social milieu U محیط اجتماعی
polarization of a medium U قطبش محیط
circle U محیط دایره
milieu U محیط اجتماعی
circumference U محیط دایره
mediums U محیط کشت
medium U محیط کشت
milieus U محیط اجتماعی
milieux U محیط اجتماعی
circumferences U محیط دایره
circled U محیط دایره
circles U محیط دایره
workbenches U محیط کاری
circling U محیط دایره
periphery U محیط حدود
peripheries U محیط حدود
workbench U محیط کاری
environments U محیط زیست
silhouette U محیط مریی
environmentalists U محیط نگر
acclimatization U سازش با محیط
contour U محیط مرئی
ambient pressure U فشار محیط
comprehensive U وسیع محیط
environmentalist U محیط نگر
silhouettes U محیط مریی
perimeter U پیرامون محیط
ambient temperature U دمای محیط
perimeters U پیرامون محیط
elements U محیط طبیعی اخشیج
psychonomics U محیط شناسی روانی
outsides U محیط دست بالا
outside U محیط دست بالا
peripheral U دورهای وابسته به محیط
environmental protection U حفاظت محیط زیست
misfit U غیر متجانس با محیط
misfits U غیر متجانس با محیط
element U محیط طبیعی اخشیج
environmentalist U محیط زیست شناس
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
circumstance U شرایط محیط اهمیت
environmentalists U محیط زیست گرا
eco- U پیشوند محیط پرگیر
environmentalists U محیط زیست شناس
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalist U محیط زیست گرا
terrestrial environment U وضع محیط زمین
metaerg U صفت محیط زاد
it is meters U محیط ان دومتر است
environmental psychology U روانشناسی محیط نگر
acid catalysis U کاتالیزور در محیط اسیدی
derealization U دگرسان بینی محیط
accommodations U سازش با مقتضیات محیط
environmentalism U محیط زیست گرایی
accommodation U سازش با مقتضیات محیط
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
acid cure U پخت در محیط اسیدی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
atlantic U دریای محیط غربی
induced environment U محیط القا شده
archibenthal enviroment U محیط ژرف اقیانوس
bonification scheme U طرح بهسازی محیط
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
environmentalism U محیط زیست شناسی
data base environment U محیط پایگاه داده
element U عامل اصلی محیط طبیعی
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
elements U عامل اصلی محیط طبیعی
tested U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
tests U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elastic design U طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
inverts U تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting U تغییر اعداد در محیط دودویی
invert U تغییر اعداد در محیط دودویی
great circle U بزرگترین دایره محیط یک کره
climb the wall <idiom> U از محیط خسته وعصبانی شدن
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
acid alkylation U الکیل دار کردن در محیط اسیدی
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
demarcation U نشان دادن اختلاف بین دو محیط
contour U محیط مریی دوره میزان منحنی
the outer world U مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
oxydizing agents U مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com