Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disrelation
U
عدم ارتباط بی ارتباطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interactive
U
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
TCP/IP
U
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
Other Matches
HyperTerminal
U
برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
teleconferencing
U
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
irrelation
U
بی ارتباطی
tie line
U
خط ارتباطی
incorerence rency
U
بی ارتباطی
long distance line
U
خط ارتباطی
communication line
U
خط ارتباطی
inconsequence
U
بی ارتباطی
disconnectedness
U
بی ارتباطی
communication channel
U
کانل ارتباطی
communication channel
U
مجرای ارتباطی
association pathway
U
گذرگاه ارتباطی
association nuclei
U
هستههای ارتباطی
association neuron
U
نورون ارتباطی
association areas
U
مناطق ارتباطی
answer/originate
U
رسانه ارتباطی
long distance cable
U
کابل ارتباطی
telecommunication cable
U
کابل ارتباطی
communication channel
U
کانال ارتباطی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
communication link
U
اتثال ارتباطی
communication network
U
شبکه ارتباطی
communication link
U
پیوند ارتباطی
communication protocol
U
پروتکل ارتباطی
communication system
U
نظام ارتباطی
communications terminal
U
ترمینالهای ارتباطی
communication interface
U
میانجی ارتباطی
communication device
U
دستگاه ارتباطی
communication circuit
U
مدار ارتباطی
routes of communication
U
کانالهای ارتباطی
networks
U
شبکه ارتباطی
communication cable
U
کابل ارتباطی
trunk cable
U
کابل ارتباطی
network
U
شبکه ارتباطی
routes of communication
U
مسیرهای ارتباطی
relationship therapy
U
درمان ارتباطی
receives
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receive
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
band
U
مدار ارتباطی که سیگنال
frontal association area
U
منطقه ارتباطی پیشانی
bands
U
مدار ارتباطی که سیگنال
communication control character
U
کاراکتر کنترل ارتباطی
engineering circuit
U
کانال ارتباطی فنی
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
line of communications
U
خطوط ارتباطی زمین
air ground liaison code
U
کدهای ارتباطی زمینی وهوایی
dedicated
U
خط ارتباطی برای کار خاص
connect
U
اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
answer
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
narrow band ISDN
U
نام دیگر سیستم ارتباطی ISDN
connects
U
اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
answered
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
channels
U
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
answering
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
crosstalk
U
واسط بین دو کابل ارتباطی یا کانال
answers
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
path
U
مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
paths
U
مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
optical
U
سیستم ارتباطی با استفاده از فیبر نوری
channel
U
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channeled
U
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channeling
U
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channelled
U
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
telematics
U
واسط پردازش داده و وسایل ارتباطی
output
U
کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
channels
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
readies
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
positive
U
سیگنال ارتباطی که صحت یک پیام را بیان میکند
readied
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
channel
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
ready
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readying
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
outputs
U
کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
channeled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
analog
U
خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
holdup
U
بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
link
U
مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
correspondences
U
ارتباط
relationship
U
ارتباط
communication
U
ارتباط
relationships
U
ارتباط
enchainment
U
ارتباط
hookup
U
ارتباط
intercommunication
U
ارتباط
correlation
U
ارتباط
link
U
ارتباط
connection
U
ارتباط
connexions
U
ارتباط
ligature
U
خط ارتباط
correspondence
U
ارتباط
relation
U
ارتباط
coherency
U
ارتباط
communicating
U
ارتباط
rapport
U
ارتباط
correspondency
U
ارتباط
liaisons
U
ارتباط
coherence
U
ارتباط
concernment
U
ارتباط
liaison
U
ارتباط
roaming
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
analog
U
خط ارتباطی که خط وط سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل میکند
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
adapter
U
وسیلهای که واسط CPU و یک یا چند کانال ارتباطی است
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
roams
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
head
U
وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
roam
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed
U
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
analogue
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
remote
U
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remoter
U
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
analogue
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
remotest
U
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
analogues
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
connect
U
وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی
connects
U
وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی
analogues
U
خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
intercommunication
U
ارتباط داخلی
communicated
U
ارتباط گرفتن
relevance
U
ربط ارتباط
communication network
U
شبکه ارتباط
bond
U
ارتباط چسب
communicate
U
ارتباط گرفتن
inaccessibility
U
ارتباط ناپذیری
correlation
U
ارتباط داشتن
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
intercoms
U
ارتباط داخلی
extraneousness
U
عدم ارتباط
data communication
U
ارتباط داده ها
data communication
U
ارتباط دادهای
disaffiliation
U
عدم ارتباط
cryptocommunication
U
ارتباط رمز
disconnectedly
U
بدون ارتباط
conversational interaction
U
ارتباط محاورهای
disconnection
U
قطع ارتباط
wire communication
U
ارتباط با سیم
disjointedness
U
عدم ارتباط
communication theory
U
نظریه ارتباط
extraneity
U
عدم ارتباط
intercommunion
U
ارتباط مشترک
visual communication
U
ارتباط بصری
trunk line cable
U
کابل ارتباط
logout
U
قطع ارتباط
arithmetic relation
U
ارتباط محاسباتی
login
U
قطع ارتباط
association coefficient
U
ضریب ارتباط
logging off
U
قطع ارتباط
logging in
U
برقراری ارتباط
log out
U
قطع ارتباط
asynchronous commuinication
U
ارتباط ناهمزمان
attachment plug
U
دوشاخه ارتباط
log on
U
برقراری ارتباط
background communication
U
ارتباط پس زمینه
log in
U
برقراری ارتباط
communicability
U
قابلیت ارتباط
communicability
U
ارتباط پذیری
communicable
U
قابل ارتباط
mass communication
U
ارتباط جمعی
connexion
U
ارتباط اتصال
telephone communication
U
ارتباط تلفنی
telecommunication
U
ارتباط دوربرد
inverse relationship
U
ارتباط معکوس
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
subcontrariety
U
ارتباط قیاسی
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
selective signalling
U
ارتباط مخصوص
communicates
U
ارتباط گرفتن
intercom
U
ارتباط داخلی
relevancy
U
ربط ارتباط
relational
U
ارتباط شرح
put through
U
ارتباط پیداکردن
one sided communication
U
ارتباط یکسویه
agency of communications
U
منبع ارتباط
mitwelt
U
ارتباط با همنوع
log off
U
قطع ارتباط
juxtaposition
U
ارتباط اجباری
communications
U
ارتباط و مخابرات
telecommunications
U
ارتباط تلگرافی
tie in
U
وسیله ارتباط
tie in
U
ارتباط دادن
telecommunications
U
ارتباط از دور
inaccessible
U
ارتباط ناپذیر
associations
U
پیوند ارتباط
association
U
پیوند ارتباط
communication
U
ارتباط و مخابرات
wires
U
ارتباط باسیم
wire
U
ارتباط باسیم
connect
U
ارتباط رخها
tie-ins
U
ارتباط دادن
tie-in
U
ارتباط دادن
connects
U
ارتباط رخها
tie-in
U
وسیله ارتباط
tie-ins
U
وسیله ارتباط
congestion
U
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
fixes
U
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com