English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quintillion U عدد یک با 81 صفر بتوان 2
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
hand U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
square U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring U بتوان دوم بردن مجذور کردن
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
as far as possible U تا انجا که بتوان
as much as possible U تا بتوان
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
current fund U اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
exponentiation U بتوان رساندن
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
googolplex U عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
his money is more than can U ازانست که بتوان شمرد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
inestimably U پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
manageably U پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
microbar U واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
micron U 01 بتوان 6- متر
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
quattuordecillion U عدد یک با 54صفر بتوان 2
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to vote plump U رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
tredecillion U عدد یک با 24 صفر بتوان 2
undecillion U عدد یک با 63 صفر بتوان 2
unit cell U کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com