English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
undecillion U عدد یک با 63 صفر بتوان 2
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
hand U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
square U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring U بتوان دوم بردن مجذور کردن
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
as far as possible U تا انجا که بتوان
as much as possible U تا بتوان
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
current fund U اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
exponentiation U بتوان رساندن
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
googolplex U عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
his money is more than can U ازانست که بتوان شمرد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
inestimably U پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
manageably U پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
microbar U واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
micron U 01 بتوان 6- متر
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
quattuordecillion U عدد یک با 54صفر بتوان 2
quintillion U عدد یک با 81 صفر بتوان 2
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to vote plump U رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
tredecillion U عدد یک با 24 صفر بتوان 2
unit cell U کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com