Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
conical flow
U
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
in process of time
U
رفته رفته
gradually
U
رفته رفته
by inches
U
رفته رفته
departed
U
رفته
thrawart
U
در رفته
short tempered
U
از جا در رفته
dislocated
U
در رفته
frenetical
U
از جا در رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
inchmeal
U
رفته رفته
exhausted
U
تحلیل رفته
averaged
U
روی هم رفته
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
defunct
U
ازبین رفته
pulled
U
تحلیل رفته
windswept
U
بر باد رفته
away
U
غایب رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
in the a
U
روی هم رفته
in the lump
U
روی هم رفته
off shade
U
رنگ رفته
consumptives
U
تحلیل رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
frantic
U
ازکوره در رفته
overall
U
رویهم رفته
emaciated
U
گوشت رفته
retreating forehead
U
پیشانی تو رفته
unbridle
U
مهاردر رفته
overalls
U
رویهم رفته
red-hot
U
ازجادر رفته
deep-set
U
فرو رفته
on a par
U
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
pallid
U
رنگ رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
frenzied
U
ازجا در رفته
madding
U
از کوره در رفته
weatherbeaten
U
رنگ و رو رفته
smudgy
U
رنگ و رو رفته
smudgiest
U
رنگ و رو رفته
smudgier
U
رنگ و رو رفته
truncated soil
U
خاک رو رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
day a day
U
روی هم رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
altogether
U
روی هم رفته
averagly
U
روی هم رفته
extinct
U
ازبین رفته
cavetto
U
[پخی تو رفته]
average
U
روی هم رفته
sunken
U
فرو رفته
averaged
U
روی هم رفته
averages
U
روی هم رفته
averaging
U
روی هم رفته
chafed
U
پوست رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
neat
U
شسته و رفته
neater
U
شسته و رفته
jitters
U
از کوره در رفته
overseen
U
غلط رفته
all in all
U
روی هم رفته
neatest
U
شسته و رفته
all told
U
روی هم رفته
first and last
U
روی هم رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
U
امیدها ی بر باد رفته
Have you been there recently (lately)
U
تازگیها آنجا رفته ای ؟
neat
U
شسته و رفته مرتب
washed up
U
بکلی تحلیل رفته
saddle nose
U
بینی فرو رفته
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
lorn
U
از دست رفته بربادرفته
I feel pins and needles in my foot.
U
پایم خواب رفته
neater
U
شسته و رفته مرتب
revendication
U
استردادزمین ازدست رفته
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
tacky
U
رنگ ورو رفته
what is done cannot be undone
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
sunken eyes
U
چشمان فرو رفته
you are mistaken
U
خطا رفته اید
lost
U
از دست رفته ضایع
retreating chin
U
چانه عقب رفته
neatest
U
شسته و رفته مرتب
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
power
U
توان از دست رفته
powered
U
توان از دست رفته
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
go out the window
<idiom>
U
اثرش از بین رفته
pale
U
رنگ رفته بی نور
paler
U
رنگ رفته بی نور
palest
U
رنگ رفته بی نور
powers
U
توان از دست رفته
powering
U
توان از دست رفته
income forgone
U
درامداز دست رفته
forged side
U
سطح فرو رفته
ha-ha
U
دیوار فرو رفته
he must have gone
U
باید رفته باشد
he is off to the war
U
رفته است به جنگ
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
As limp as a rag.
U
شل واز حال رفته
advanced pawn
U
پیاده پیش رفته
furibund
U
اشفته ازجادر رفته
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
opportunity cost
U
هزینه فرصت از دست رفته
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
wear off
U
فرسوده و از بین رفته شدن
the cork went off with apop
U
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
up to the ears
U
غرق سرا پا فرو رفته
ingesta
U
موادی که داخل بدن رفته
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost
U
از دست رفته تلف شده
I have something in my eye.
U
چیزی توی چشمم رفته.
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
intakes
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
intake
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
To make amends to someone for an injury.
U
وقت از دست رفته جبران کردن
She wI'll be a loser if she refuses.
U
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
to join the majority
U
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
shopworn
U
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
sell-outs
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
U
نمی دانم کدام گوری رفته است
sell out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
sell-out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
centers
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
mattoid
U
کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
quasi
U
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drags
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
Vxtreme
U
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
gapeworm
U
یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
poppyhead
U
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Nothing can.compensate for the loss ones health.
U
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
weathered rocks
U
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
black matrix
U
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
abio
U
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
VT terminal emulation
U
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
yin yang
U
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
leiwen
U
لی وان
[در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
parmakli
U
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation
U
روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella
U
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due
U
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
push pop stack
U
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
struck
U
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
lotus
U
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
pearl
U
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
double knotting
U
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
hard sectoring
U
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
dye analysis
U
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio
U
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife
U
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
turret motife
U
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
Tianjan
U
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Afshar design
U
طرح افشاری
[ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
lappets
U
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com