English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
speeder U عجله کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hustled U عجله
hustle U عجله
speeds U عجله
speeding U عجله
unhurried U بی عجله
hasty U با عجله
speed U عجله
posted U عجله
in a hurry U در عجله
unhurriedly U بی عجله
posts U عجله
snaps U عجله
snapping U عجله
snapped U عجله
hastiness U عجله
snap U عجله
haste U عجله
hustles U عجله
post- U عجله
post U عجله
hurries U عجله
hurriedness U عجله
hurry U عجله
hurrying U عجله
forwardness U عجله
hustling U عجله
expeditious U از روی عجله
busks U عجله کردن
get cracking <idiom> U عجله کردن
get a move on <idiom> U عجله کردن
to be pressed for time U عجله داشتن
hurry up U عجله کنید
hurries U عجله کردن
to be under deadline pressure U عجله داشتن
busking U عجله کردن
busked U عجله کردن
birr U عجله وسرعت
expediency U عجله کارمهم
hying U عجله کردن
hold hard U عجله نکنید
I'm in a hurry. من عجله دارم
busk U عجله کردن
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
step on it <idiom> U عجله کردن
step on the gas <idiom> U عجله کردن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
hotfoot U عجله کردن
in a rush <idiom> U عجله داشتن
hie U عجله کردن
I'm in a hurry. من عجله دارم.
take your time U عجله نکن
hurry U عجله کردن
festinate U عجله کردن
to make a hurry U عجله کردن
to make haste U عجله کردن
make a hurry U عجله کنید
precipitous U از روی عجله
in a hurried state U در حال عجله
haste U عجله کردن
stour U کشمکش عجله
shuffle off U به عجله برداشتن
expedience U عجله کارمهم
hurrying U عجله کردن
sketchier U از روی عجله ناقص
sketchily U از روی عجله ناقص
Why all this rush ? U عجله ات برای چیست ؟
sketchy U از روی عجله ناقص
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
sketchiest U از روی عجله ناقص
Hurry up !Step on it ! Come on! U یا الله عجله نکن !
snatchy U با عجله انجام شده
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
one-two <idiom> U عجله کار شیطونه
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
rush U حمله کردن هجوم با عجله
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
to shake a leg <idiom> U عجله کردن [اصطلاح روزمره]
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
Come on, shake a leg! U عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
rushed U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
predigestion U هضم سریع و از روی عجله هضم مصنوعی بوسیله دارووغیره
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
Tell that so and so to hurry up . U به این ‏فلان فلان شده بگه عجله کند
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
hay wire U ساخته شده از روی عجله بدساخته شده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
Easy does it . U یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
make a push U کوشش کردن عجله کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com