Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
Other Matches
traffic flow
U
کشش عبور ومرور
trafficability
U
قابلیت عبور ومرور
bottle neck
U
محل تراکم عبور ومرور
restricted area
U
منطقه منع عبور ومرور
airport traffic area
U
منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
rules of road
U
قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
advisory area
U
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
regulating station
U
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
railway traffic
U
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
traffic control
U
کنترل عبور و مرور
transit
U
کنترل عبور و مرورکشتیها
controlled passing
U
عبور کنترل شده
air traffic section
U
قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
air traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
air movement section
U
قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
positive control
U
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
calibrated orifice
U
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
coroutine
U
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
bull session
U
جلسه محاوره ومرور
cascade control
U
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
trafficking
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffick
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic
U
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
U
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel
U
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor
U
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
real time
U
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executive
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control
U
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
U
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
U
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
U
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
U
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
control
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
U
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl
U
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
U
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
U
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer
U
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode
U
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol
U
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
U
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests
U
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control
U
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
U
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
right of passage
U
حق عبور
transmission
U
عبور
cross-Channel
U
عبور
crossing
U
عبور
transmittancy
U
عبور
transmittal
U
عبور
transmittance
U
عبور
transmissions
U
عبور
road haulage
U
حق عبور
alpha canis majoris
U
عبور
fording
U
عبور از اب
passages
U
عبور
passages
U
حق عبور
toll
U
حق عبور
right of way
U
حق عبور
tolling
U
حق عبور
passage
U
عبور
passage
U
حق عبور
tolls
U
حق عبور
transit
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
passage of lines
U
عبور از خط
laissez passer
U
پروانه عبور
overfly
U
عبور کردن
passavani
U
سند عبور
communication
U
عبور اطلاعات
through traffic
U
عبور یکسره
transmittance
U
مقدار عبور
crosser
U
عبور کردن
thoroughfare
U
راه عبور
safe conduct
U
رخصت عبور
light passing
U
عبور نور
safe conducts
U
رخصت عبور
crossest
U
عبور کردن
crosses
U
عبور کردن
safe-conducts
U
رخصت عبور
wading crossing
U
عبور از پایاب
practicableness
U
قابلیت عبور
thoroughfares
U
راه عبور
traffics
U
عبور و مرور
penstock
U
مجرای عبور اب
tessera
U
کلمه عبور
cross
U
عبور کردن
oil passage
U
عبور روغن
cruising
U
عبور کردن
transmission factor
U
ضریب عبور
traffic
U
عبور و مرور
trafficked
U
عبور و مرور
trafficking
U
عبور و مرور
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
transit time
U
زمان عبور
password
U
اسم عبور
cruises
U
عبور کردن
cruised
U
عبور کردن
cruise
U
عبور کردن
passwords
U
اسم عبور
traversable
U
قابل عبور
transoceanic
U
عبور از اقیانوس
traject
U
عبور گذرگاه
transduction
U
انقال عبور
passable
U
قابل عبور
transit bill
U
اجازه عبور
transit bill
U
پروانه عبور
transmission grating
U
شبکه عبور
transit error
U
خطای عبور
transit time
U
مدت عبور
electron transition
U
عبور الکترون
passes
U
اجازه عبور
fare
U
هزینه عبور
passes
U
کلمه عبور
passages
U
راه عبور
passes
U
گذر عبور
passes
U
عبور کردن
passages
U
اجازه عبور
passed
U
اجازه عبور
passed
U
کلمه عبور
passage
U
عبور سفر
passed
U
گذر عبور
passed
U
عبور کردن
highway user tax
U
مالیات حق عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
passages
U
عبور سفر
toll
U
عوارض عبور
counter sign
U
اسم عبور
conge
U
اجازه عبور
tolling
U
عوارض عبور
tolls
U
عوارض عبور
transit
U
راه عبور
ford
U
محل عبور
forded
U
محل عبور
fordability
U
قابلیت عبور
fordable
U
قابل عبور
band pass
U
نوار عبور
fords
U
محل عبور
fordless
U
غیرقابل عبور
transit
U
عبور کردن
passage
U
راه عبور
crossing the line
U
عبور از استوا
traversing
U
عبور کردن
fares
U
هزینه عبور
traverses
U
عبور کردن
faring
U
هزینه عبور
crossing the line
U
عبور از خط استوا
passageway
U
محل عبور
traversed
U
عبور کردن
current passage
U
عبور جریان
traverse
U
عبور کردن
pass
U
اجازه عبور
deep fording
U
عبور از اب عمیق
fleet
U
عبور سریع
trafficability
U
قابلیت عبور
passageways
U
محل عبور
fleets
U
عبور سریع
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
pass
U
عبور کردن
pass
U
گذر عبور
crossing area
U
منطقه عبور
fared
U
هزینه عبور
pass
U
کلمه عبور
passage
U
اجازه عبور
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
traject
U
از محلی عبور کردن
deliberate crossing
U
عبور با فرصت از رودخانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com