Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demand curve
U
منحنی تقاضا
infinitely elastic demand curve
U
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
averaging
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
autos
U
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto
U
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
demands
U
تقاضا کردن تقاضا
demanded
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
backgrounds
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
mflops
U
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
demanded
U
تقاضا
exigence
U
تقاضا
demand
U
تقاضا
postulated
U
تقاضا
suited
U
تقاضا
suits
U
تقاضا
requisitions
U
تقاضا
requisitioning
U
تقاضا
requisitioned
U
تقاضا
requisition
U
تقاضا
prayer
U
تقاضا
prayers
U
تقاضا
suit
U
تقاضا
demands
U
تقاضا
importance
U
تقاضا
requests
U
تقاضا
postulating
U
تقاضا
solicitation
U
تقاضا
postulates
U
تقاضا
postulate
U
تقاضا
request
U
تقاضا
requesting
U
تقاضا
requested
U
تقاضا
rogation
U
تقاضا
requisitions
U
چیزمورد تقاضا
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
requisitions
U
تقاضا کردن
request
U
تقاضا خواسته
on demand
U
بنا به تقاضا
requested
U
تقاضا خواسته
requisitioning
U
تقاضا کردن
asked
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
requirement
U
تقاضا احتیاج
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
excess demand
U
فزونی تقاضا
applications
U
فرم تقاضا
application
U
فرم تقاضا
pleas
U
تقاضا استدعا
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
requisition
U
چیزمورد تقاضا
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
requisitioning
U
چیزمورد تقاضا
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
requisitioned
U
چیزمورد تقاضا
requisition
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
تقاضا کردن
requesting
U
تقاضا خواسته
demandable
U
قابل تقاضا
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
demand elasticity
U
کشش تقاضا
demand factor
U
ضریب تقاضا
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand surface
U
میزان تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
demand side
U
ستون تقاضا
demand shift
U
تغییر تقاضا
demand shift
U
انتقال تقاضا
demand shift
U
جابجائی تقاضا
sue
U
تقاضا کردن
demand function
U
تابع تقاضا
demand pattern
U
الگوی تقاضا
sues
U
تقاضا کردن
demandant
U
تقاضا کننده
adjure
U
تقاضا کردن
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
requests
U
تقاضا خواسته
applier
U
تقاضا کننده
law of demand
U
قانون تقاضا
sued
U
تقاضا کردن
change in demand
U
تغییر تقاضا
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
suing
U
تقاضا کردن
demand management
U
مدیریت تقاضا
demanded
U
تقاضا کردن
plea
U
تقاضا استدعا
demands
U
تقاضا کردن
demand
U
تقاضا کردن
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
cross elasticity of demand
U
کشش متقاطع تقاضا
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
demand for money
U
تقاضا برای پول
indents
U
تقاضا یاسفارش جنس
requesting unit
U
یکان تقاضا کننده
glut
U
عرضه بیش از تقاضا
requesting
U
تقاضا برای چیزی
adjure
به اصرار تقاضا کردن
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
applicant
U
تقاضا کننده طالب
request
U
تقاضا برای چیزی
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
send away for something
<idiom>
U
تقاضا نامه نوشتن
measurement of demand
U
اندازه گیری تقاضا
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
requested
U
تقاضا برای چیزی
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
registrant
U
تقاضا ثبت کننده
quantity demanded
U
مقدار تقاضا شده
demand forecast
U
پیش بینی تقاضا
money demand
U
تقاضا برای پول
indenting
U
تقاضا یاسفارش جنس
indent
U
تقاضا یاسفارش جنس
application
U
تقاضا برای چیز
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
arc elasticity of demand
U
کشش کمانی تقاضا
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
applicants
U
تقاضا کننده طالب
applications
U
تقاضا برای چیز
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
requests
U
تقاضا برای چیزی
gluts
U
عرضه بیش از تقاضا
stock requisition
U
تقاضا جهت کالا
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
put in
U
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
demand versus quantity demanded
U
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
invoke
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
invoking
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
invoked
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
Application may be filed by ...
U
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
clamour
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
demand oriented pricing
U
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
clamoured
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
clamours
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
invokes
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
clamor
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to invite somebody to do something
U
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
demand factors
U
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
apply
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
call-up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
applies
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
call up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
applying
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
call-ups
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
speculative demand for money
U
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
input/output
U
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
fittest
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
X series
U
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
inquiry
U
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiries
U
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
layers
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
boiling point curve
U
منحنی نقطه جوش
inflexions
U
نقطه تغییر جهت یک منحنی
inflections
U
نقطه تغییر جهت یک منحنی
inflection
U
نقطه تغییر جهت یک منحنی
inelastic demand
U
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com