English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isolate U عایق دار کردن
isolates U عایق دار کردن
isolating U عایق دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
insulate U با عایق مجزا کردن
insulate U عایق کردن
insulates U با عایق مجزا کردن
insulates U عایق کردن
insulating U با عایق مجزا کردن
insulating U عایق کردن
insulation U روپوش کشی عایق کردن
insulation shielding U زره پوش کردن عایق بندی
insulative U عایق کردن
to deaden a wall U عایق کردن دیوار
to deafen a wall U عایق کردن دیوار
Other Matches
insulation U عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
insulators U جسم عایق ماده عایق
insulator U جسم عایق ماده عایق
insulator U عایق کننده روکش عایق
insulators U عایق کننده روکش عایق
insulated instrument transformer U ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
insulation strength U استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
waterproofs U عایق اب
pawl U عایق
waterproof U عایق اب
impediments U عایق
impediment U عایق
dielectric U عایق
waterproofed U عایق اب
cloggy U عایق
drag chain U عایق
insulation U عایق
detent U عایق
non conductor U عایق
floor insulator U عایق کف
insulator U عایق
insulators U عایق
insulant U عایق
insulation U عایق گذاری
insulation board U صفحه عایق
insulation U عایق کاری
insulating material U ماده عایق
insulating cement U سیمان عایق
insulating material U مواد عایق
insulated wire U سیم عایق
wall insulator U عایق دیوار
weatherproof U عایق هوا
laggin U عایق بندی
insulating varnish U لعاب عایق
adiabatic U عایق گرما
insulated tongs U انبر عایق
insulating bushing U بوش عایق
insulating compound U مواد عایق
fish paper U عایق کاغذی
insulated plier U انبر عایق
insulated wall U دیواره عایق
resistance U عایق مقاومت
insulated layer U لایه عایق
insulating material U جسم عایق
insulant U ماده عایق
cleat U عایق انگلیسی
soundproof U عایق صدا
circular loom U نای عایق
insulating U عایق سازی
braking U عایق مانع
insulates U عایق سازی
non conducting U عایق گرما
non conducting U عایق برق
rachet U گیره عایق
brake U عایق مانع
braked U عایق مانع
brakes U عایق مانع
insulate U عایق سازی
ideal dielectric U عایق کامل
slot insulation U عایق شیار
electrical insulator U عایق الکتریکی
sound insulation U عایق صدا
drag hook U قلاب عایق
mica dielectric U عایق میکا
obstruction U مانع عایق
obstructions U مانع عایق
rainproof U عایق باران
battery insulator U عایق باتری
insulated U عایق دار
dielectric isolation U جداسازی با عایق
insulation testing apparatus U عایق سنج
insulation protection U حفافت عایق بندی
weatherbeater <adj.> U عایق رطوبتی، آب بند
insulation breakdown test U ازمایش شکست عایق
insulation defect U نقص عایق بندی
electrical insulation U عایق سازی الکتریکی
insulation voltage U ولتاژ عایق بندی
insulation fault U نقص عایق کاری
insulation fault U نقص عایق بندی
insulation loss U تلف عایق بندی
insulation resistance U مقاومت عایق بندی
insulation of concrete U عایق کاری بتن
damper U عایق تعدیل کننده
insulated conductor U هادی عایق شده
insulation class U کلاس عایق بندی
flameproof U عایق شعله ضد اتش
insulated conduit tube U لوله عایق شده
form insulation U عایق کاری قالب
mess kit U فرف عایق غذاخوری
tightening material U مواد عایق کننده
acoustic ceiling سقف عایق پوش
insulated gate field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
insulated bearing U یاطاقان عایق شده
heat insulation U عایق کاری حرارتی
acoustical sound enclosure U محفظه عایق صوتی
lead in insulator U عایق سیم انتن
thermal insulation U عایق کاری گرمایشی
utilidor U لوله عایق کننده
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
insulating brick U اجر عایق بندی
insulating asphalt U اسفالت عایق بندی
insulated cable U کابل عایق شده
storm door U درب عایق هوای توفانی
asbestos mica U عایق پنبه نسوز و میکا
insulated cable U کابل عایق بندی شده
bushing U عایق غلاف حیله گردان
dewar U محفظه عایق حرارتی با دوجداره
post-insulated connection U پس از پیوند عایق دار شده
insulated bearing housing U پوسته یاطاقان عایق شده
insulation indicator U دستگاه ازمایش عایق بندی
ferroxcube U مواد مغناطیسی عایق غیرفلزی
insulation power factor U ضریب قدرت عایق بندی
insulation tester U دستگاه ازمایش عایق بندی
winding insulation U عایق بندی سیم پیچی
clothing U عایق بندی روکش کشیدن
cold plug U شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
quads U سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
ratchet [گیره عایق چرخ ضامن دار]
quad U سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
ratchets U گیره عایق چرخ ضامن دار
weathertight U محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
reefers U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
insulation detector U دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
reefer U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
quadrangles U سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangle U سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
kapton U نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shields U کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields U کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield U کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield U کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields U , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
shield U , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
gastight U غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
thick U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
insulation test U ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
wires U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
insulators U جدا کننده عایق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
shield U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com