English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4723 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
investments U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
financial investment U سرمایه گذاری مالی
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
net investment U سرمایه گذاری خالص
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
national investment U سرمایه گذاری ملی
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
share holding U سرمایه گذاری در سهام
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
invest U سرمایه گذاری کردن
funded U سرمایه گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
induced investment U سرمایه گذاری القائی
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
investing U سرمایه گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
investment function U تابع سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
deposits U سرمایه گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
invest U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
vented U باد خور گذاردن برای
vents U باد خور گذاردن برای
venting U باد خور گذاردن برای
vent U باد خور گذاردن برای
income U عایدات
revenue U عایدات
proceeds U عایدات
user cost of capital U هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
proceeded U ناشی شدن از عایدات
proceed U ناشی شدن از عایدات
irreverend U ناشایسته برای احترام گذاری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
price line pricing U قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
key کلیدی که برای اندیس گذاری رکورد به کار می رود.
encryption U استاندارد برای سیستم رمز گذاری داده بلاک
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
compilation U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilations U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
prospectus U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
prospectuses U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
encoding U روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
public U رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
pos U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
advantages accruning from U مزایای حاصله
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
assessments U تعیین نتایج حاصله
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
emblements U منافع حاصله از زمین
assessment U تعیین نتایج حاصله
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com