English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gene U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
dysgenic U مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
recapitulating U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
chromosome U کروموزوم
chromosomes U کروموزوم
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
Y chromosome U کروموزوم جنسی
heterosome U کروموزوم جنسی
Y chromosomes U کروموزوم جنسی
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
autosome U کروموزوم غیر جنسی
haplont U موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
cyanogen agent U عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
tellers U ناقل
passant U ناقل
vehicle U ناقل
teller U ناقل
vehicles U ناقل
transporter U ناقل
story teller U ناقل
transporters U ناقل
transferor U ناقل
conveyor U ناقل
conveyer U ناقل
reserved character U حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
fabler U افسانه گو ناقل
porters U ناقل امراض
porter U ناقل امراض
actuator U محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
insect vectors U حشرات ناقل بیماری
congenital U ارثی
inherited U ارثی
genetic U ارثی
coparcenery U هم ارثی
heritable U ارثی
successive U ارثی
patrimonial U ارثی
hereditary U ارثی
anopheles U که ناقل میکرب مالاریا میباشد
genotype U سنخ ارثی
genomotives U انگیزههای ارثی
be in one's blood <idiom> U ارثی بودن
hereditarianism U ارثی نگری
geneticists U ارثی نگر
geneticism U ارثی نگری
genetic endowment U موهبت ارثی
geneticist U ارثی نگر
pickup U دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
genetic endowment U ساز و برگ ارثی
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
diathesis U بیماری پذیری ارثی
prerogative U امتیاز مخصوص حق ارثی
prerogatives U امتیاز مخصوص حق ارثی
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
bus U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bused U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busing U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussing U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
makings U صفات یا
sex linked U واقع در کروموزم جنسی ارثی
legitimism U هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
principals U رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal U رئیس موسسه اثاثه ارثی
amphiploid U دارای حداقل کرموسوم ارثی
womanliness U صفات زنانه
secondary qualities U صفات ثانوی
sportmanlike U صفات ورزشکارانه
paternity U صفات پدری
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
Generosity runs in the family. U سخاوت دراین خانواده ارثی است
ethos U صفات وشخصیت انسان
homozygote U واجد صفات پدرومادر
characterization U توصیف صفات اختصاصی
animalization U واجد صفات حیوانی
qualities inhering in a person U صفات جبلی شخص
attributes of god U صفات یا اسامی خدا
admirable qualitics U صفات پسندیده یاستوده
osculate U صفات مشترک داشتن
epithetical U دارای صفات یا القال
patterns U الگو صفات فردی
pattern U الگو صفات فردی
osculation U تماس اشتراک صفات
germanity U صفات ویژه المانی
interosculate U صفات مشترک داشتن
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
piggybacks U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent U عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
vasectomies U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
whorish U دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
dehumanization U از دست دادن صفات انسانی
lineament U خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments U خطوط چهره صفات مشخصه
quantitatively U بیان شده بر حسب صفات
quantitative U بیان شده بر حسب صفات
racy U دارای صفات اصلی و نژادی
to p any one's good qualities U صفات نیک کسی راستودن
well conditioned U نیکو خصال دارای صفات حسنه
disfeature U صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
echinoid U دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
These qualities are esteemed by managers. U مدیران این [نوع] صفات را ارجمند می شمارند.
autosexing U دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
characters U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
cacogenesis U فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
character U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
EXE file U در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
MS DOS U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
tsetse U مگس تسه تسه ناقل تریپانوزوم
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
humanizing U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism U صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
humanised U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized U انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
bound U موجود
life U موجود
lives U موجود
on hand U موجود
disposal U موجود
going U موجود
existing U موجود
existent U موجود
handier U موجود
handiest U موجود
handy U موجود
entities U موجود
entity U موجود
extant U موجود
available U موجود
stocked U موجود
stock U موجود
in store U موجود
to the fore U موجود
inesse U موجود
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
ready money U پول موجود
gremlin U موجود وهمی
available balance U مانده موجود
available goods U کالاهای موجود
gremlins U موجود وهمی
existing circumstances U شرایط موجود
biotype U موجود همزیست
fleet in being U ناوگان موجود
inexistent U غیر موجود
effective strength U استعدادرزمی موجود
records available U اطلاعات موجود
to be there U موجود بودن
spot goods U کالاهای موجود
status quo U وضع موجود
to have in stock U موجود داشتن
real U واقعی موجود
presents U موجود اماده
presenting U موجود اماده
availability U موجود بودن
presented U موجود اماده
thing U لباس موجود
present U موجود اماده
wight U موجود زنده
biogenic U موجد موجود زنده
virtual U موجود بالقوه تقدیری
on hand U وسایل موجود درانبار
hygroscopic moisture U رطوبت موجود در هوا
freeing U موجود در دیسک یا حافظه
water hardness U [میزان املاح موجود در آب]
back order U اماد غیر موجود
stock accounting U حساب کالاهای موجود
frees U موجود در دیسک یا حافظه
hemophile U موجود خون دوست
nonentities U چیز غیر موجود
organism U ترکیب موجود زنده
organisms U ترکیب موجود زنده
nonentity U چیز غیر موجود
microorganism U موجود ذره بینی
microorganisms U موجود ذره بینی
clara U هدف موجود نیست
undertones U ته صدا موجود در زمینه
built in U موجود در داخل چیزی
undertone U ته صدا موجود در زمینه
dermatome U قسمت خارجی یک موجود
The root of exisiting differences. U ریشه اختلافات موجود
preexistent U ازلیت موجود از قبل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com