Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ship influence
U
عامل محرکه عبور کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
lockage
U
عبور کشتی از دریچه سد میان بالابر
lockage
U
هزینه عبور کشتی ازسد بالابر
sea pass
U
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
hawse hole
U
سوراخ دماغه کشتی مخصوص عبور طناب
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
transit bearing
U
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
cyanogen agent
U
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
U
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
actuator
U
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
capital intensive goods
U
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells
U
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
U
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
U
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
propulsion
U
نیروی محرکه
impulse charge
U
خرج محرکه
firepower
U
نیروی محرکه
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
propellant
U
نیروی محرکه
drive
U
محرکه گیربکس
gasoline driven
U
محرکه بنزینی
propellants
U
نیروی محرکه
group drive
U
محرکه گروهی
driving power
U
قدرت محرکه
motor drive
U
محرکه موتوری
hydro
U
نیروی محرکه اب
drives
U
محرکه گیربکس
splenius
U
عضله محرکه
driving force
U
نیروی محرکه
electric drive
U
محرکه الکتریکی
variable speed drive
U
محرکه پلهای
drive shaft
U
محور محرکه
driving pulley
U
قرقره محرکه
drive shafts
U
محور محرکه
propellent
U
نیروی محرکه
motivational factors
U
عوامل محرکه
driving clutch
U
کلاج محرکه
dynamic pressure
U
فشار محرکه درونی
d.c. drive
U
محرکه جریان دائم
powerhouses
U
مرکز قوه محرکه
cone pulley drive
U
محرکه صفحه پلهای
rear axle drive
U
محرکه چرخ عقب
impulse charge
U
نیروی محرکه اولیه
induced e.m.f.
U
نیروی محرکه القائی
powerhouse
U
مرکز قوه محرکه
power plants
U
محرکه وسیله نقلیه
magnetomotive force
U
نیروی محرکه مغناطیسی
back voltage
U
نیروی ضد محرکه الکتریکی
main drive motor
U
موتور محرکه اصلی
power plant
U
محرکه وسیله نقلیه
magneto e.m.f.
U
نیروی محرکه مغناطیسی
final drive
U
محرکه محور عقب
diesel driven generation set
U
دستگاه محرکه دیزلی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی
class a agent officer
U
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent
U
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks
U
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback
U
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
locomotives
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
hydraulic
U
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
dynamic
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
hydropower
U
قوه محرکه مولد برق
volt
U
واحد نیروی محرکه برقی
volts
U
واحد نیروی محرکه برقی
dynamoelectric
U
دارای نیروی محرکه برقی
locomotive
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamically
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
volt
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
EXE file
U
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
MS DOS
U
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic
U
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
transmittal
U
عبور
transmittancy
U
عبور
right of passage
U
حق عبور
road haulage
U
حق عبور
transmittance
U
عبور
passage of lines
U
عبور از خط
passages
U
عبور
passages
U
حق عبور
tolls
U
حق عبور
transit
U
عبور
toll
U
حق عبور
transmission
U
عبور
fording
U
عبور از اب
transmissions
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
alpha canis majoris
U
عبور
cross-Channel
U
عبور
passage
U
عبور
crossing
U
عبور
right of way
U
حق عبور
tolling
U
حق عبور
passage
U
حق عبور
tessera
U
کلمه عبور
ford
U
محل عبور
transit bill
U
پروانه عبور
practicableness
U
قابلیت عبور
tolls
U
عوارض عبور
fordless
U
غیرقابل عبور
passageways
U
محل عبور
passageway
U
محل عبور
cruising
U
عبور کردن
cruises
U
عبور کردن
cruised
U
عبور کردن
cruise
U
عبور کردن
transit
U
عبور کردن
electron transition
U
عبور الکترون
fordability
U
قابلیت عبور
fordable
U
قابل عبور
transit
U
راه عبور
through traffic
U
عبور یکسره
forded
U
محل عبور
passes
U
گذر عبور
passes
U
عبور کردن
passed
U
اجازه عبور
overfly
U
عبور کردن
passed
U
کلمه عبور
passable
U
قابل عبور
passed
U
گذر عبور
laissez passer
U
پروانه عبور
pass
U
اجازه عبور
pass
U
کلمه عبور
password
U
اسم عبور
pass
U
گذر عبور
pass
U
عبور کردن
light passing
U
عبور نور
passes
U
کلمه عبور
oil passage
U
عبور روغن
passes
U
اجازه عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
safe conduct
U
رخصت عبور
safe conducts
U
رخصت عبور
passed
U
عبور کردن
safe-conducts
U
رخصت عبور
fords
U
محل عبور
tolling
U
عوارض عبور
highway user tax
U
مالیات حق عبور
transit bill
U
اجازه عبور
toll
U
عوارض عبور
penstock
U
مجرای عبور اب
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
thoroughfares
U
راه عبور
thoroughfare
U
راه عبور
passavani
U
سند عبور
passwords
U
اسم عبور
communication
U
عبور اطلاعات
conge
U
اجازه عبور
counter sign
U
اسم عبور
faring
U
هزینه عبور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com