Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 227 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
bad debts
U
طلب غیر قابل وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
accessible
U
در دسترس قابل وصول
accessible
U
قابل وصول
recoverable
U
قابل وصول
solvency
U
قابل وصول بودن
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
collectable
U
قابل وصول
collectible
U
قابل وصول
come at able
U
قابل وصول
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
doable
<adj.>
U
قابل وصول
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
executable
<adj.>
U
قابل وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
makable
<adj.>
U
قابل وصول
Other Matches
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
reception
U
وصول
receptions
U
وصول
recovery
U
وصول
recoveries
U
وصول
collection
U
وصول
collections
U
وصول
recipients
U
وصول کننده
recipient
U
وصول کننده
receipt
U
اعلام وصول
accessibility
U
قابلیت وصول
collecting books
U
وصول مطالبات
collecting debts
U
وصول مطالبات
collection charge
U
هزینه وصول
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
recoveries
U
وصول جبران
collection charges
U
هزینه وصول
collection fee
U
هزینه وصول
to get in
U
وصول کردن
levied
U
وصول مالیات
get in
U
وصول کردن
receive
U
وصول کردن
acknowledgment
U
اعلام وصول
receives
U
وصول کردن
certificate of receipt
U
گواهی وصول
levying
U
وصول مالیات
cleared cheque
U
چک وصول شده
levy
U
وصول مالیات
levies
U
وصول مالیات
collect
U
وصول کردن
receipt
U
وصول کردن
line of approach
U
راه وصول
collects
U
وصول کردن
outstanding
U
وصول نشده
receipts
U
وصول کردن
outstandingly
U
وصول نشده
recovery
U
وصول جبران
levier
U
مالیات وصول کن
collecting
U
وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول
collection order
U
دستور وصول
recover
U
وصول کردن
recvery
U
استرداد وصول
accession
U
تابع وصول
recovering
U
وصول کردن
recovers
U
وصول کردن
good debt
U
طلب وصول شدنی
good dept
U
طلب وصول شدنی
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول نمودن
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
cash
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
debt collector
U
وصول کننده طلب
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
collecting bank
U
بانک وصول کننده
publicans
U
مامور وصول مالیات
receipt
U
اعلام وصول نمودن
publican
U
مامور وصول مالیات
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
acknowledgments
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgement
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
reviving
U
وصول مطالبات سوخت شده
accessibility
U
دستیابی پذیری قابلیت وصول
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
acknowledges
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledging
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
U
وصول وجه در موقع تحویل کالا
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs
U
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
recevied for shipment bill of exchange
U
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
U
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
feminism
U
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage
U
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
sensible
U
قابل درک قابل رویت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
satyagraha
U
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
fabianism
U
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good
U
قابل
apt
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
able
U
قابل
thorough paced
U
قابل
sensible
U
قابل حس
abler
U
قابل
ablest
U
قابل
capable
U
قابل
qualified
U
قابل
solvable
U
قابل حل
soluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
acceptor
U
قابل
eligible
U
قابل انتخاب
to take effect
U
قابل اجراشدن
fit to eat
U
قابل خوردن
predictable
U
قابل پیشگویی
forgeable
U
قابل اهنگری
fixed format
U
قابل ثابت
digestible
U
قابل هضم
tractile
U
قابل اتساع
to come into operation
U
قابل اجراشدن
fleeceable
U
قابل چیدن
governable
U
قابل حکومت
forfeitable
U
قابل مجازات
ignitable
U
قابل احتراق
imitable
U
قابل تقلید
titratable
U
قابل عیارگیری
fracturable
U
قابل انکسار
grindable
U
قابل سایش
fracturable
U
قابل شکست
fissionable
U
قابل شکافت
ignitible
U
قابل احتراق
to come into effect
U
قابل اجراشدن
separable
U
قابل تفکیک
ignitable
U
قابل اشتعال
fortifiable
U
قابل استحکام
fit for use
U
قابل استفاده
flege
U
قابل پرواز
heritable
U
قابل توارث
generable
U
قابل تولید
generable
U
قابل تعمیم
negotiates
U
قابل انتقال
traceable
U
قابل تعقیب
guidable
U
قابل راهنمایی
fusil
U
قابل ذوب
trustworthy
U
قابل اعتماد
pivoting
U
قابل چرخش
flightworthy
U
قابل پرواز
fordable
U
قابل عبور
negotiating
U
قابل انتقال
gasifiable
U
قابل تبخیرgasworks
get at able
U
قابل حصول
selective
U
قابل انتخاب
enforceable
U
قابل اجراء
negotiate
U
قابل انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com