Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tailfly
U
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terminal rig
U
طعمه راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
baited
U
طعمه ماهیگیری
bait
U
طعمه ماهیگیری
baits
U
طعمه ماهیگیری
chum
U
طعمه ماهیگیری
chums
U
طعمه ماهیگیری
fly fishing
U
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
popping plug
U
طعمه ماهیگیری شناور
wet fly
U
طعمه ماهیگیری زیرابی
popper
U
طعمه شناور ماهیگیری
poppers
U
طعمه شناور ماهیگیری
nymphs
U
طعمه مصنوعی ماهیگیری
bait casting
U
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
nymph
U
طعمه مصنوعی ماهیگیری
fly-fishing
U
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
bottom rig
U
وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
fishes
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
spinner
U
نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
fished
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fish
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
dropper fly
U
طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
jig
U
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
hackle
U
پر دراز و باریک وصل به طعمه ماهیگیری
jigs
U
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
turtle knot
U
گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
fly dope
U
ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
fly tying
U
گره زدن طعمه مصنوعی به قلاب ماهیگیری
bucktail
U
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
bugging
U
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugs
U
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bug
U
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
baited
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
snap swivel
U
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
tip-top
U
حلقه انتهای چوب ماهیگیری
spooning
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
plugging
U
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugs
U
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
spoons
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
plug
U
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
terminal tackle
U
راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
perfection loop knot
U
نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
dropper
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
droppers
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
squidding
U
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
vertical
U
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
eot
U
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
lappets
U
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
set
U
طعمه ها
terminal tackle
U
طعمه
setting up
U
طعمه ها
prey
U
طعمه
sets
U
طعمه ها
victim
U
طعمه
victims
U
طعمه
baiting
U
طعمه
luring
U
طعمه ماهی
chumming
U
طعمه ریزی
victimizes
U
طعمه کردن
put upon
U
طعمه قراردادن
victimizing
U
طعمه کردن
victimized
U
طعمه کردن
lures
U
طعمه ماهی
victimize
U
طعمه کردن
lured
U
طعمه ماهی
predacity
U
طعمه جویی
victimising
U
طعمه کردن
victimises
U
طعمه کردن
victimised
U
طعمه کردن
baits
U
طعمه دادن
ravin
U
طعمه شکاری
put-upon
U
طعمه قراردادن
baited
U
طعمه دادن
bait
U
طعمه دادن
prey
U
طعمه قربانی
lure
U
طعمه ماهی
baiter
U
طعمه دهنده
hank
U
طعمه شکار
hanks
U
طعمه شکار
takes
U
طعمه خوردن ماهی
take
U
طعمه خوردن ماهی
ravens
U
شکار طعمه شکاری
raven
U
شکار طعمه شکاری
hit
U
طعمه دزدی ماهی
hitting
U
طعمه دزدی ماهی
hits
U
طعمه دزدی ماهی
jigging
U
بالا و پایین بردن طعمه در اب
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
fly
U
طعمه مصنوعی بشکل حشره
bait fish
U
ماهی کوچک بعنوان طعمه
lured
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
steamer
U
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
lure
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
kill devil
U
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
steamers
U
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
luring
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lures
U
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
bug taper
U
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
luring
U
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lure
U
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lured
U
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lures
U
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
irriguous
U
اب خورده
little
U
خورده
eaten
U
خورده
it was eaten
U
خورده شد
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
crimpled
U
چوروک خورده
twisty
U
پیچ خورده
butt welded
U
از سر جوش خورده
corrosion
U
خورده شدن
fretted by rust
U
زنگ خورده
turkey
U
شکست خورده
turkeys
U
شکست خورده
indisposed
U
بهم خورده
kaput
U
کاملا شک ست خورده
hammer hard
U
چکش خورده
stamped
U
تمبر خورده
deluded
U
فریب خورده
brushed
U
شانه خورده
moth eaten
U
بید خورده
belly pinched
U
گرسنگی خورده
writhen
U
تاب خورده
writhen
U
پیچ خورده
grubbier
U
کرم خورده
folded picture
U
تصویر تا خورده
dehiscent
U
ترک خورده
distempered
U
بهم خورده
grubbiest
U
کرم خورده
crackly
U
چین خورده
corrodible
U
خورده شدنی
crossed out
U
قلم خورده
carious
U
کرم خورده
callous
U
پینه خورده
engrained
U
پینه خورده
grubby
U
کرم خورده
conglomerates
U
به هم جوش خورده
conglomerate
U
به هم جوش خورده
worm eaten
U
کرم خورده
moth-eaten
U
بید خورده
plicated
U
چین خورده
worm-eaten
U
کرم خورده
maggoty
U
کرم خورده
mildewy
U
باد خورده
picked
U
کلنگ خورده
mussy
U
بهم خورده
cleft
U
ترک خورده
on oath
U
قسم خورده
wound
U
پیچ خورده
craven
U
شکست خورده
wounding
U
پیچ خورده
patsy
U
فریب خورده
failure
U
شکست خورده
wounds
U
پیچ خورده
failures
U
شکست خورده
clefts
U
ترک خورده
clift
U
ترک خورده
puckery
U
چین خورده
cancelled
U
قلم خورده
dislocated
U
بهم خورده
messy
U
بهم خورده
aggresive
U
خورده شده
symphsis
U
عضوجوش خورده
underdog
U
سگ شکست خورده
withered
U
چروک خورده
tetched
U
بهم خورده
underdogs
U
سگ شکست خورده
teched
U
بهم خورده
thrawart
U
پیچ خورده
eaten
U
خورده شده
vermiculate
U
کرم خورده
stickit
U
شکست خورده
jiggly
U
تکان خورده
starveling
U
گرسنگی خورده
kinky
U
پیچ خورده
kinky
U
گره خورده
dapping
U
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
fly casting
U
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
grounded
U
توپ به زمین خورده
certified public accountant
U
حسابدار قسم خورده
bound barrel
U
لوله تاب خورده
lost
U
شکست خورده گمراه
rancid
U
باد خورده فاسد
chartered accountant
U
حسابدار قسم خورده
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
chiselled
U
چوب اسکنه خورده
chiseled
U
چوب اسکنه خورده
weldment
U
چیز جوش خورده
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com