English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internal medicine U طب داخلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scale U ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
inner U داخلی
decorator U متخصص ارایش داخلی ساختمانها
decorators U متخصص ارایش داخلی ساختمانها
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
random U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
randomly U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
micro U طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micros U طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
token U کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
tokens U کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
innermost U داخلی ترین دراعماق
engine U موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
register U مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
registering U مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
registers U مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
in U داخلی
in- U داخلی
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
internal U داخلی
autonomy U استقلال داخلی
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
protectionism U سیستم حمایت از تولیدات داخلی
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
internal combustion engine U موتور احتراقی داخلی
internal combustion engine U موتور احتراق داخلی
internal combustion engines U موتور احتراقی داخلی
internal combustion engines U موتور احتراق داخلی
insider U کارمند داخلی
insiders U کارمند داخلی
endocrine U غده مترشحه داخلی
bush U پوسته داخلی
bushes U پوسته داخلی
apron U کناره داخلی پیست
aprons U کناره داخلی پیست
hinterland U مناطق داخلی کشور
hinterlands U مناطق داخلی کشور
calibers U قطر داخلی جنگ افزار
calibre U قطر داخلی جنگ افزار
calibres U قطر داخلی جنگ افزار
interact U فعل وانفعال داخلی داشتن
interacted U فعل وانفعال داخلی داشتن
interacting U فعل وانفعال داخلی داشتن
interacts U فعل وانفعال داخلی داشتن
esoteric U داخلی
inside U قسمت داخلی
inside U تو اعضای داخلی
inside U داخلی
insides U قسمت داخلی
insides U تو اعضای داخلی
insides U داخلی
land U سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
bellies U قسمت داخلی کمان نزدیک زه
belly U قسمت داخلی کمان نزدیک زه
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
local U داخلی اخبار محلی
locals U داخلی اخبار محلی
curb U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbed U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbing U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs U برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
trim U تودوزی وتزئینات داخلی اتومبیل
trimmest U تودوزی وتزئینات داخلی اتومبیل
trims U تودوزی وتزئینات داخلی اتومبیل
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
pacification U تامین ثبات داخلی
port U سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
stability U امنیت داخلی ثبات سیاسی
stability U ثبات داخلی
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
inward U داخلی باطنی
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
bore U قطر داخلی سیلندر
bore U قطر داخلی لوله اسلحه
bore U قطر داخلی لوله
bores U قطر داخلی سیلندر
bores U قطر داخلی لوله اسلحه
bores U قطر داخلی لوله
innate U داخلی
civil U داخلی حقوقی
architecture U فاهر و اتصالات سخت افزار داخلی کامپیوتر و ارتباطات منط قی بین CPU
nexus U رابطه رابطه داخلی
interior U داخلی
Other Matches
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
intramural U داخلی
endogenous U داخلی
territorial U داخلی
internal door U در داخلی
interiors U داخلی
indoor U داخلی
anie U داخلی
municipal U داخلی
domestic U داخلی
ben U داخلی
indoor U درونی داخلی
domestic market U بازار داخلی
domestic industry U صنعت داخلی
domestic emergencies U موادضروری داخلی
domestic emergencies U بحرانهای داخلی
endoparasite U انگل داخلی
domestic economy U اقتصاد داخلی
endogenous variable U متغیر داخلی
domestic products U محصولات داخلی
domestic trade U بازرگانی داخلی
internal discharge U تخلیه داخلی
ductless gland U غددمترشح داخلی
internal defense U دفاع داخلی
internal development U توسعه داخلی
internal development U رشد داخلی
domestic dualism U دوگانگی داخلی
domestic disturbances U اختلافات داخلی
domestic disturbances U اغتشاشات داخلی
internal electrolysis U الکترولیز داخلی
internal energy U انرژی داخلی
civil disturbances U اغتشاشات داخلی
ashi noko U قسمت داخلی کف پا
internal friction U اصطکاک داخلی
internal erosion U فرسایش داخلی
by low U نظامنامه داخلی
internal electrode U الکترود داخلی
internal efficiency U راندمان داخلی
internal insulation U ایزولاسیون داخلی
internal diseconomies U زیانهای داخلی
internal force U نیروی داخلی
internal ear U گوش داخلی
internal impedance U امپدانس داخلی
internal impedance U مقاومت داخلی
internal heating U گرمایش داخلی
internal furnace U کوره داخلی
interior span U دهانه داخلی
endosmosis U حلول داخلی
interference drag U پسای داخلی
inner product U ضرب داخلی
inner planets U سیارات داخلی
inner loop U حلقه داخلی
inner liner U روکش داخلی
inner harbor U بندر داخلی
inner bottom U جدار داخلی
intermediate structure U ساختمان داخلی
internal angle U زاویه ی داخلی
internal armature U ارمیچر داخلی
inland waterway U ابراه داخلی
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
inland rules U قوانین داخلی
inland duty U گمرک داخلی
interior wall U دیوار داخلی
inner zone U منطقه داخلی
interconnection U اتصالی داخلی
interior affairs U امور داخلی
intercommunication U ارتباط داخلی
interior architecture U معماری داخلی
inside wing U بال داخلی
interior ballistics U بالیستیک داخلی
inside thread U مارپیچ داخلی
inside micrometer U میکرومتر داخلی
inside hinge U لولای داخلی
inside draft U شیب داخلی
inside diameter U قطر داخلی
inside caliper U کولیس داخلی
interior guard U نگهبان داخلی
inferior planets U سیارههای داخلی
inferior conjunction U مقارنه داخلی
internal boffles U تیغههای داخلی
home made U ساخت داخلی
home currency U پول داخلی
home consumption U مصرف داخلی
internal combustion U احتراق داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
internal conductance U اندوکتانس داخلی
internal conductance U اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor U سیم داخلی
internal connection U اتصال داخلی
internal consistency U سازگاری داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
internal crack U ترک داخلی
internal current U جریان داخلی
internal clock U ساعت داخلی
home market U بازار داخلی
indoor antenna U انتن داخلی
inboard aileron U شهپر داخلی
imside dimension U اندازه داخلی
internal brake U ترمز داخلی
internal bus U گذرگاه داخلی
internal bus U مسیر داخلی
internal circuit U مدار داخلی
home trade U تجارت داخلی
internal circuit U حلقه داخلی
home rule U حکومت داخلی
home product U محصولات داخلی
internal damping U میرایی داخلی
internal supercharger U سوپرشارژر داخلی
marketing audit U کنترل داخلی
municipal court U دادگاه داخلی
municipal law U حقوق داخلی
rules of procedure U نظامنامه داخلی
territorial sea U دریای داخلی
local subscriber U مشترک داخلی
local currency U پول داخلی
inward light U نور داخلی
internal trade U بازرگانی داخلی
internal trade U تجارت داخلی
internal transactions U معاملات داخلی
internal voltage U ولتاژ داخلی
internal window sill U کف پنجره داخلی
internality U داخلی بودن
interphone U مخابرات داخلی
intrados U قوس داخلی
in-fighting U جنگ داخلی
internal structure U سازه داخلی
domestic tariff U تعرفه داخلی
interlan angle U زاویه داخلی
interion architecture U معماری داخلی
incoming message cassette U نوارپیغام داخلی
bulkheads U جدار داخلی
innards U قسمتهای داخلی
internal revenue U درامد داخلی
Inland Revenue U درامد داخلی
internal programme U برنامه داخلی
internal reflector U رفلکتور داخلی
bulkhead U جدار داخلی
internal report U گزارش داخلی
internal resistance U مقاومت داخلی
internal ruling U نظامنامه داخلی
civil war U جنگ داخلی
civil wars U جنگ داخلی
intercom U مخابرات داخلی
internal loss U تلف داخلی
internal memory U حافظه داخلی
internal modem U مدم داخلی
internal modulation U مدولاسیون داخلی
intercoms U ارتباط داخلی
internal pole U قطب داخلی
intercoms U مخابرات داخلی
intercom U ارتباط داخلی
internal power U مصرف داخلی
internal security U تامین داخلی
internal storage U انباره داخلی
internal storage U حافظه ی داخلی
internal stress U تنش داخلی
internal storage U حافظه داخلی
internal short circuit U کوتهمداری داخلی
internal structure U ساختار داخلی
internal security U امنیت داخلی
internal shield U غلاف داخلی
projection product U ضرب داخلی [ریاضی]
internal discharge U تخلیه جزیی داخلی
internal photoelectric effect U اثر فتوالکتریکی داخلی
intergradation U درجه بندی داخلی
IDPs U بیجاشده گان داخلی
internal transmission factor U ضریب انتقال داخلی
internal data representation U نمایش دادههای داخلی
internal cycle time U زمان چرخه داخلی
internist U پزشک امراض داخلی
internal timer U زمان سنج داخلی
internal temperature U درجه حرارت داخلی
internal thermal resistance U مقاومت حرارتی داخلی
internal wiring U سیم کشی داخلی
net domestic output U تولید خالص داخلی
internal installation U سیم کشی داخلی
internal impedance drop U افت ولتاژ داخلی
internal voltage drop U افت ولتاژ داخلی
scalar product U ضرب داخلی [ریاضی]
terminal velocity U سرعت داخلی گلوله
tegmen U پوسته داخلی تخم
internal characteristic U منحنی مشخصه داخلی
internal emitter point U نقطه امیتر داخلی
per vibration U نوسان داخلی بتن
net domestic product U محصول خالص داخلی
intrados U قوس داخلی طاق
inverse chill U سرد کردن داخلی
internal resistance U مقدار مقاومت داخلی
internal electerical potential U پتانسیل الکتریکی داخلی
tunnel lining U پوشش داخلی تونل
internal sort U جور کردن داخلی
internal rate of return U نرخ بازده داخلی
inner product U ضرب داخلی [ریاضی]
dot product U ضرب داخلی [ریاضی]
internal base resistance U مقاومت داخلی بیس
internal battery U مقاومت داخلی باطری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com