Perdic | طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	segregative U	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	separated U	جدایی تفکیک
	separates U	جدایی تفکیک
	separate U	جدایی تفکیک
	impartible U	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
	part U	تفکیک کردن تفکیک شدن
	aspirant U	طالب
	aspirants U	طالب
	warmongers U	طالب جنگ
	warmonger U	طالب جنگ
	scientific U	طالب علم
	to be in demand U	طالب داشتن
	wishful U	طالب خواستار
	applicant U	تقاضا کننده طالب
	It is much sought after	خیلی طالب دارد.
	applicants U	تقاضا کننده طالب
	fly by night U	طالب سود انی
	emulous U	رشک برنده طالب
	divorcing U	جدایی
	divorced U	جدایی
	divorces U	جدایی
	divorce U	جدایی
	dissociation U	جدایی
	seclusion U	جدایی
	separations U	جدایی
	dislocation U	جدایی
	segregation U	جدایی
	separation U	جدایی
	isolation U	جدایی
	divorcement U	جدایی
	disunion U	جدایی
	disseverance U	جدایی
	breakdown U	جدایی
	sequester U	جدایی
	gulf U	جدایی
	schismatism U	جدایی
	breakdowns U	جدایی
	gulfs U	جدایی
	disconnexion U	جدایی
	breakaway U	جدایی
	disjunction U	جدایی
	disconnectedness U	جدایی
	seperation U	جدایی
	discreteness U	جدایی
	rupturing U	سکستگی جدایی
	ruptures U	سکستگی جدایی
	rupture U	سکستگی جدایی
	filled with water U	دال بر جدایی
	seperation point U	نقطه جدایی
	separative U	حاکی از جدایی
	detachable U	جدایی پذیر
	abscission U	جدایی دریدگی
	to cut the painter U	جدایی انداختن
	to break company U	جدایی کردن
	schisms U	جدایی شقاق
	schism U	جدایی شقاق
	integral U	جدایی ناپذیر
	severance U	جدایی مجزایی
	desegregation U	جدایی زدایی
	separation anxiety U	اضطراب جدایی
	detribalization U	جدایی از قبیله
	segregationist U	جدایی گرای
	schismatism U	ایجاد جدایی تفرقه
	parthian glance U	نگاه هنگام جدایی
	judicial separaion U	جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
	phallic U	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
	That is a separate question. U	این یک موضوع جدایی است.
	segregationist U	طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
	discrimination U	حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
	olympian U	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
	bureaucratic U	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
	syzygial U	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
	subglacial U	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
	dialectological U	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
	choral U	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
	telepathic U	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
	ab U	پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
	phylar U	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
	vehicular U	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
	lexicographic U	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
	sothic U	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
	puritanical U	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
	rectal U	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
	secession U	تفکیک
	breaks U	تفکیک
	demodulation U	تفکیک
	breakdowns U	تفکیک
	breakdown U	تفکیک
	secernment U	تفکیک
	break U	تفکیک
	severance U	تفکیک
	differentiation U	تفکیک
	analysis U	تفکیک
	parting U	تفکیک
	partings U	تفکیک
	denotation U	تفکیک
	separations U	تفکیک
	segregation U	تفکیک
	disintegration U	تفکیک
	separating U	تفکیک
	break down U	تفکیک
	resolutions U	تفکیک
	resolution U	تفکیک
	dissociation U	تفکیک
	disjunction U	تفکیک
	separation U	تفکیک
	removal U	تفکیک
	detaches U	تفکیک کردن
	separation U	تفکیک کردن
	racial segregation U	تفکیک نژادی
	detaching U	تفکیک کردن
	detach U	تفکیک کردن
	separable U	قابل تفکیک
	separable U	تفکیک پذیر
	parcelling U	تفکیک زمین
	ionic dissociation U	تفکیک یونی
	separator U	تفکیک کننده
	photodissociation U	تفکیک نوری
	optical resolution U	تفکیک نوری
	separation U	تفکیک متارکه
	detachable U	قابل تفکیک
	separability U	تفکیک پذیری
	self dissociation U	خود تفکیک
	segregation U	تفکیک کردن
	dissociating U	تفکیک نمودن
	dissociates U	تفکیک نمودن
	separations U	تفکیک کردن
	knocked down U	تفکیک شده
	diacritical U	تفکیک کننده
	separates U	تفکیک کردن
	separated U	تفکیک کردن
	dissociation U	تفکیک گسستگی
	low resolution U	تفکیک پایین
	discriminator U	تفکیک کننده
	disjunct U	وجه تفکیک
	diacritic U	تفکیک کننده
	centrifuge U	تفکیک کردن
	dissociation constant U	ثابت تفکیک
	dissociate U	تفکیک نمودن
	division of powers U	تفکیک قوا
	inseparable U	تفکیک ناپذیر
	separations U	تفکیک متارکه
	dissociation energy U	انرژی تفکیک
	response differentiation U	تفکیک پاسخ
	resolving power U	قدرت تفکیک
	resolvable U	تفکیک پذیر
	resolution power U	توان تفکیک
	dissociation curve U	منحنی تفکیک
	detachable bottom U	کف قابل تفکیک
	separate U	تفکیک کردن
	predissociation U	پیش تفکیک
	severable U	تفکیک پذیر
	detachment U	جداسازی تفکیک
	detachments U	جداسازی تفکیک
	partition U	تفکیک کردن
	split risk U	تفکیک خطر
	partitions U	تفکیک کردن
	resolution U	تفکیک پذیری
	thermal dissociation U	تفکیک گرمایی
	color separation U	تفکیک رنگ
	degree of dissociation U	درجه تفکیک
	break down of negotiation U	تفکیک مذاکرات
	break up U	تفکیک کردن
	demodulator U	تفکیک کننده
	break bulk U	تفکیک محصولات
	resolutions U	تفکیک پذیری
	centrifuges U	تفکیک کردن
	monarchic U	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
	erotic U	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
	supervisory U	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
	kinetic U	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
	cliquy U	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
	cliquey U	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
	segregation U	تفکیک ذرات بتن
	break bulk agent U	عامل تفکیک محصولات
	resolving agent U	عامل تفکیک کننده
	resolving power U	توان تفکیک تلسکوپ
	desegregated U	تفکیک زدایی کردن
	desegregate U	تفکیک زدایی کردن
	bond dissociation energy U	انرژی تفکیک پیوند
	segregate U	جدا سازی تفکیک
	segregates U	جدا سازی تفکیک
	segregating U	جدا سازی تفکیک
	break bulk cargo U	محمولات تفکیک شده
	principle of separation of powers U	اصل تفکیک قوا
	resolutions U	تفکیک پذیری رفع
	resolution U	تفکیک پذیری رفع
	preesolved U	پیش تفکیک شده
	work breakdown structure U	ساختار تفکیک کار
	modem U	تلفیق و تفکیک کننده
	partition U	وسیله یا اسباب تفکیک
	separably U	بطور قابل تفکیک
	low resolution U	تفکیک پذیری پایین
	separatism U	تفکیک تجزیه طلبی
	partitions U	وسیله یا اسباب تفکیک
	denominationalism U	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
	desegregating U	تفکیک زدایی کردن
	inseparable U	غیر قابل تفکیک
	desegregates U	تفکیک زدایی کردن
	system resolution U	تفکیک سیستم کار دستگاه
	denote U	تفکیک کردن علامت گذاردن