Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interlacing arches
U
طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
structural draftsman
U
نقشه کش ساختمانی
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
basket hanger
U
بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
engram
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engramme
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
holdovers
U
شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم میماند
holdover
U
شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم میماند
posterestante
U
پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
isoclinic wing
U
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
thwartwise
U
متقاطع
intercepter
U
متقاطع
cross
U
متقاطع
intersecting
U
متقاطع
crosser
U
متقاطع
crosses
U
متقاطع
crossest
U
متقاطع
traverse
U
خط متقاطع
traversed
U
خط متقاطع
traversed
U
متقاطع
traverses
U
خط متقاطع
traverse
U
متقاطع
traverses
U
متقاطع
traversing
U
خط متقاطع
traversing
U
متقاطع
crossover
U
متقاطع
transverse
U
متقاطع
crisscross
U
متقاطع
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
transverse section
U
برش متقاطع
secant
U
خط قاطع متقاطع
crosscurrent
U
جریان متقاطع
groined vault
U
طاق متقاطع
cross-sections
U
سطح متقاطع
cross hatch
U
هاشور متقاطع
cross fire
U
اتش متقاطع
closed traverse
U
خطوط متقاطع
transversely
U
بطوراریب یا متقاطع
crossrail
U
ریل متقاطع
diagonal
U
سیم بر متقاطع
secant line
U
خط متقاطع
[ریاضی]
cross wires
U
سیمهای متقاطع
crosshatching
U
هاشورزنی متقاطع
intersecting
U
قوسی متقاطع
cross bearings
U
سمتهای متقاطع
cross fire
U
اتشبار متقاطع
interconversion
U
تبدیل متقاطع
interlacing arches
U
طاقهای متقاطع
cross-section
U
سطح متقاطع
unresolved corners
U
حاشیه متقاطع
thwartwise
U
بطور متقاطع اریب
crossword puzzle
U
جدول کلمات متقاطع
cross elasticity of demand
U
کشش متقاطع تقاضا
charade
U
جدول کلمات متقاطع
interlacing arch
U
طاق های متقاطع
built up crossing
U
قطعه ریل متقاطع
coefficient of cross elasticity
U
ضریب کشش متقاطع
inweave
U
درهم متقاطع کردن
word square
U
جدول کلمات متقاطع
at an overthwart
U
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
criss-cross
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
to an overthwart
U
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
criss-crosses
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
cross section
U
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross buck
U
حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
crossover
U
متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
crossbones
U
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
organic
U
ساختمانی
constructional
U
ساختمانی
structural
U
ساختمانی
building line
U
بر ساختمانی
structurally
U
ساختمانی
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
basic construction unit
U
واحد ساختمانی
building limes
U
اهک ساختمانی
grillage
U
شبکه ساختمانی
building work
U
کار ساختمانی
Construction works .
U
عملیات ساختمانی
timber
U
چوب ساختمانی
basic unit assembly group
U
گروه ساختمانی
building unit
U
واحد ساختمانی
building operations
U
عملیات ساختمانی
contractors plant
U
ماشینهای ساختمانی
building material
U
مصالح ساختمانی
contractors yard
U
واحد ساختمانی
artificial stone
U
سنگ ساختمانی
ashlar
U
سنگ ساختمانی
ashler
U
سنگ ساختمانی
structural timber
U
الوار ساختمانی
to found a building
U
ساختمانی بینادکردن
site office
U
دفتر ساختمانی
constructive
U
مفید ساختمانی
structural crack
U
ترک ساختمانی
structural concrete
U
بتن ساختمانی
structual engineering
U
مهندس ساختمانی
structrual steelwork
U
فولاد ساختمانی
structrual stability
U
استحکام ساختمانی
structrual stability
U
ثبات ساختمانی
site building
U
زمین ساختمانی
building site
U
کارگاه ساختمانی
construction joint
U
درز ساختمانی
construction joints
U
درزهای ساختمانی
structural steel
U
فولاد ساختمانی
structural member
U
عضو ساختمانی
structural joints
U
درزهای ساختمانی
structural factor
U
ضریب ساختمانی
monumentality
U
عظمت ساختمانی
building sites
U
کارگاه ساختمانی
members
U
جزء ساختمانی
component
U
جزء ساختمانی
site
U
زمین ساختمانی
sited
U
کارگاه ساختمانی
components
U
جزء ساختمانی
sites
U
کارگاه ساختمانی
sites
U
زمین ساختمانی
sited
U
زمین ساختمانی
site
U
کارگاه ساختمانی
member
U
جزء ساختمانی
building machinery
U
ماشین الات ساختمانی
pattern construction drawing
U
الگوی نقشههای ساختمانی
structural analysis
U
محاسبات طرح ساختمانی
structural design
U
طرح و محاسبات ساختمانی
refractory
U
ماده ساختمانی نسوز
module
U
مدلهای نمونه ساختمانی
to demolish a building
U
متلاشی کردن ساختمانی
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
to pull down a building
U
متلاشی کردن ساختمانی
ashlar
U
سنگ ساختمانی تراشیده
sidewalk superintendent
U
نافر عملیات ساختمانی
material storage area
U
انبار مصالح ساختمانی
light weight unit
U
واحد ساختمانی سبک
modules
U
مدلهای نمونه ساختمانی
masonery
U
مصالح ساختمانی سنگتراشی
intelligent building
U
[ساختمانی با سرویس هوشمند]
fabrique
U
[ساختمانی در محوطه باغ]
to tear down a building
U
متلاشی کردن ساختمانی
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
home wiring
U
سیم کشی ساختمانی
to demolish a building
U
خراب کردن ساختمانی
to pull down a building
U
خراب کردن ساختمانی
steel fabric
U
بافت فولاد ساختمانی
to tear down a building
U
خراب کردن ساختمانی
masonry lining
U
پوشش با مصالح ساختمانی
material testing laboratory
U
ازمایشگاه مصالح ساختمانی
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
construction cost index
U
شاخص هزینه ساختمانی
corbeling
U
پیش امدگی ساختمانی
corbelling
U
پیش امدگی ساختمانی
structural transformation
U
تغییر شکل ساختمانی
structural steel sheet
U
ورق فولاد ساختمانی
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
anti drag wire
U
اجزاء بست کاری ساختمانی
pier mount
U
پایه نصب ستونهای ساختمانی
modular design
U
مدل ساختمانی پیش ساخته
bombproof
U
ساختمانی که پناه بمب باشد
studding
U
مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
structual constituent
U
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
building unit
U
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
structural steel
U
تیر فولاد یا اهن ساختمانی
piers
U
پایه نصب ستونهای ساختمانی
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
pier
U
پایه نصب ستونهای ساختمانی
To make a forcible entry into a building.
U
بزور وارد ساختمانی شدن
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
hauling
U
فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
factories
U
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factory
U
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
physiological
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
haul
U
فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com