English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
average bond U ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
payment under a guarantee U پرداخت تحت ضمانتنامه
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
pirates U دزد دریائی
pirated U دزد دریائی
pirate U دزد دریائی
martitime survey U بازرسی دریائی
pirating U دزد دریائی
piracy U دزدی دریائی
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
blue jacket U سرباز نیروی دریائی
surety bond U ضمانتنامه
bill of guarantee U ضمانتنامه
issue a guarantee U صدور ضمانتنامه
return of a guarantee U عودت ضمانتنامه
return of guarantee U عودت ضمانتنامه
bid bond U ضمانتنامه مناقصه
bid holder U دارنده ضمانتنامه
contract guarantee U ضمانتنامه قرارداد
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
contract bonds and guarantees U ضمانتنامه ها و تضمیننامههای قرارداد
bail credit U اعتبار تحت ضمانتنامه
bid guarantee U ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money U ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bid bond U ضمانتنامه شرکت در مناقصه
claim under a guarantee U مطالبه تحت ضمانتنامه
performance bonds U ضمانتنامه انجام کار
bid bond U ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tender bond U ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
sortie U یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sorties U یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
loss U خسارت
depredation U خسارت
recompensed U خسارت
damage U خسارت
depredations U خسارت
recompensing U خسارت
harmed U خسارت
harming U خسارت
reprise U خسارت
harms U خسارت
casualties U خسارت
scathe U خسارت
casualty U خسارت
lesions U خسارت
lesion U خسارت
detriment U خسارت
recompense U خسارت
smart money U خسارت
recompenses U خسارت
harm U خسارت
injury U خسارت
averages U خسارت
averaging U خسارت
average U خسارت
averaged U خسارت
compensation U جبران خسارت
to recover damages U خسارت گرفتن
total loss U خسارت کلی
actual damage U خسارت واقعی
averages U خسارت بحری
loss U خسارت گمراهی
water damage U خسارت اب دیدگی
averaged U خسارت بحری
recompensing U رفع خسارت
partial loss U خسارت جزیی
particular average U خسارت خاص
particular average U خسارت جزئی
damnify U خسارت زدن
redressed U جبران خسارت
willful misconduct U خسارت عمدی
redress U جبران خسارت
assumpsit U ادعای خسارت
claim of compensation U ادعای خسارت
solatium U جبران خسارت
damaged U خسارت دیده
civil injury U خسارت مدنی
certificate of damage U گواهی خسارت
blemishing U خسارت واردکردن
blemishes U خسارت واردکردن
blemished U خسارت واردکردن
tolls U تحمل خسارت
tolling U تحمل خسارت
constructive total loss U خسارت کلی
consequential damages U خسارت تبعی
consequential damages U خسارت غیرمستقیم
swooper U موجد خسارت
averaging U خسارت بحری
lesions U جراحت خسارت
lesion U جراحت خسارت
proceeding for damage U دعوی خسارت
special damage U خسارت مخصوص
toll U تحمل خسارت
sea water damage U خسارت اب دریا
average adjustment U تصفیه خسارت
wrecking U خسارت وارداوردن
general damage U خسارت عمومی
general damage U خسارت کلی
effective damage U خسارت موثر
indemnification U تضمین خسارت
backwardation U خسارت دیرکرد
delayed payment penalty U خسارت تاخیرتادیه
damage U خسارت غرامت
average U خسارت بحری
g/a U خسارت کلی
g/a U خسارت عمومی
wreck U خسارت وارداوردن
do damage U خسارت زدن
fractional damage U خسارت جزئی
recuperation U جبران خسارت
recuperation U رفع خسارت
wrecks U خسارت وارداوردن
moral damage U خسارت معنوی
compensations U جبران خسارت
award of damages U جبران خسارت
recompense U رفع خسارت
injury U اسیب خسارت
liquidated damages U خسارت نقدی
redresses U جبران خسارت
recompensed U رفع خسارت
material damage U خسارت مادی
recompenses U رفع خسارت
costs U خسارت دادرسی
hurt U خسارت رساندن اسیب
light damage U خسارت جزئی یا سبک
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
averaged U متوسط خسارت در بیمه
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
recvperate U جبران خسارت کردن
damaged shipments U محموله خسارت دیده
endamage U خسارت وارد اوردن
demurrage U خسارت بیکار ماندگی
sue U ادعای خسارت کردن
damage threat U احتمال تولید خسارت
blemish خسارت وارد کردن
hurting U خسارت رساندن اسیب
loss assessment U ارزیابی میزان خسارت
inflict casualty U خسارت وارد کردن
sues U ادعای خسارت کردن
late payment damages U خسارت تاخیر تادیه
sued U ادعای خسارت کردن
averaging U متوسط خسارت در بیمه
damage radius U شعاع منطقه خسارت
constructive total loss U تخمین خسارت کل وارده
damage in transit U خسارت در هنگام ترانزیت
injured parties U طرف خسارت دیده
suing U ادعای خسارت کردن
liability for damages U مسئولیت در برابر خسارت
remedied U وسائل جبران خسارت
hurts U خسارت رساندن اسیب
adjuster U کارشناس در خسارت بیمه
average U متوسط خسارت در بیمه
compensate some one losses U خسارت کسی را دادن
averages U متوسط خسارت در بیمه
remedying U وسائل جبران خسارت
remedy U وسائل جبران خسارت
remedies U وسائل جبران خسارت
consequential damage U خسارت غیر مستقیم
injured party U طرف خسارت دیده
scathe U سبب خسارت شدن
to bear a loss U خسارت دیدن یاکشیدن
indemnities U تاوان تضمین خسارت
average particular U خسارت وارده بر کشتی
indemnity U تاوان تضمین خسارت
sounding in damages U دعوی خسارت مستدل
fair damages [Law] U جبران خسارت عادلانه
sue for dawages U عرضحال خسارت دادن
average clause U بند یا ماده خسارت
recuperation U رفع خسارت کردن
recuperation U بهبود جبران خسارت
with pwrticular average U مشمول خسارت خاص
to redress danger U جبران خسارت کردن
to sustain a loss U متحمل خسارت شدن
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
fractional damage U خسارت وارده به قسمتی از وسیله
average stater U کارشناس تعیین خسارت بیمه
claim U طلب ادعای خسارت کردن
To claim against (sue) someone. U از کسی ادعای خسارت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com