Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chip shot
U
ضربه کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
chop
U
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped
U
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
uppercut
U
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
uppercuts
U
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
chippie
U
ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
crosscourt shot
U
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
duck hook
U
ضربه پیچدار کوتاه
gimme
U
ضربه اهدایی به حریف روی چمن کوتاه گلف
jab kick
U
ضربه انحرافی کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
squib kick
U
ضربه کوتاه با پا که به اسانی به دست تیم حریف نیفتد
under arm low return
U
ضربه کوتاه پایین دست
under arm net shot
U
ضربه کوتاه از نزدیک تور
Other Matches
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
liliputian
U
قد کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
stunting
U
کوتاه
shortest
U
کوتاه
dumpy
U
کوتاه
shorter
U
کوتاه
pygmy
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
down
U
کوتاه
concise
U
کوتاه
little
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
scut
U
دم کوتاه
curtal
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
stunt
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
pigmy
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
low
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
stockier
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
short
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
short haul
U
خط سیر کوتاه
britches
U
شلوار کوتاه
short-haul
U
خط سیر کوتاه
shuffle
U
گام کوتاه
shuffled
U
گام کوتاه
truncation
U
کوتاه سازی
short-circuits
U
اتصال کوتاه
short time
U
کوتاه مدت
short shunt
U
شنت کوتاه
short test bar
U
میله کوتاه
undersize
U
اندازه کوتاه
by pass
U
اتصال کوتاه
whiffet
U
سوت یا پف کوتاه
shortens
U
کوتاه کردن
anecdote
U
قصهء کوتاه
anecdotes
U
قصهء کوتاه
short-wave
U
موج کوتاه
short wave
U
موج کوتاه
short service line
U
خط سرویس کوتاه
vamp
U
جوراب کوتاه
tunicle
U
لباس کوتاه
short term
U
دوره کوتاه
curtailment
U
کوتاه سازی
short term
U
کوتاه مدت
lie-down
U
استراحت کوتاه
short splice
U
پیوند کوتاه
bunny hop
U
پرش کوتاه
truncheon
U
چماق کوتاه
shuffles
U
گام کوتاه
basso relief
U
برجسته کوتاه
hidebound
U
کوتاه فکر
stichomythia
U
مکالمات کوتاه
shear
U
کوتاه کردن
steep taper
U
مخروط کوتاه
brachydactyly
U
کوتاه انگشتی
laconically
U
کوتاه موجز
spontoon
U
نیزه کوتاه
punches
U
کوتاه قطور
dogmatist
U
کوتاه فکر
unabridged
U
کوتاه نشده
shorter
U
کوتاه مدت
strop
U
طناب کوتاه
shortest
U
کوتاه کردن
short
U
کوتاه کردن
shortest
U
کوتاه مدت
punch
U
کوتاه قطور
punched
U
کوتاه قطور
apophthegm
U
گفتار لب و کوتاه
intrim
U
کوتاه مدت
shortening in
U
کوتاه کردن
term paper
U
رساله کوتاه
novelettes
U
داستان کوتاه
novelette
U
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
short stories
U
داستان کوتاه
to look in
U
کوتاه کردن
shuffling
U
گام کوتاه
shortwave
U
موج کوتاه
to fall short
U
کوتاه امدن
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
laconic
U
کوتاه موجز
reef
U
کوتاه کردن
reefs
U
کوتاه کردن
jog trot
U
یورتمه کوتاه
short
U
کوتاه مدت
to cut short
U
کوتاه کردن
abridge
U
کوتاه کردن
shorter
U
کوتاه کردن
truncheons
U
چماق کوتاه
formulating
U
کوتاه کردن
truncates
U
کوتاه کردن
truncating
U
کوتاه کردن
clipping
U
کوتاه کردن
scurried
U
مسابقه کوتاه
scurries
U
مسابقه کوتاه
truncated
U
کوتاه کردن
curtail
U
کوتاه کردن
curtailed
U
کوتاه کردن
curtailing
U
کوتاه کردن
curtails
U
کوتاه کردن
pygmies
U
ادم کوتاه قد
razee
U
کوتاه کردن
truncate
U
کوتاه کردن
scurry
U
مسابقه کوتاه
scurrying
U
مسابقه کوتاه
abbreviated
U
کوتاه شده
one track
U
کوتاه فکر
novella
U
رمان کوتاه
novelet
U
داستان کوتاه
low
U
کوتاه دون
narrow minded
U
کوتاه نظر
morello
U
گیلاس دم کوتاه
aphorisms
U
سخن کوتاه
bas relief
U
برجسته کوتاه
bas-relief
U
برجسته کوتاه
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
manikin
U
ادم کوتاه قد
piaffer
U
یورتمه کوتاه
manakin
U
ادم کوتاه قد
pigmies
U
ادم کوتاه قد
short-circuit
U
اتصال کوتاه
poops
U
صدای کوتاه
poop
U
صدای کوتاه
playlet
U
نمایش کوتاه
shortening
U
کوتاه شدگی
breeks
U
شلوار کوتاه
lie down
U
استراحت کوتاه
stag
U
کوتاه کردن
stags
U
کوتاه کردن
aphorism
U
سخن کوتاه
formulates
U
کوتاه کردن
short range
U
کوتاه مدت
paddling
U
پاروی کوتاه
short period
U
دوره کوتاه
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
idylls
U
قصیده کوتاه
transient
U
فانی کوتاه
idylls
U
چکامه کوتاه
transients
U
فانی کوتاه
idyll
U
قصیده کوتاه
short drop
U
دراپ کوتاه
short circuit
U
اتصال کوتاه
short burst
U
رگبار کوتاه
paddles
U
پاروی کوتاه
paddled
U
پاروی کوتاه
paddle
U
پاروی کوتاه
short-range
U
کوتاه مدت
knurly
U
کوتاه قد کوتوله
let us be brief
U
کوتاه کنیم
short lived
U
کوتاه مدت
short-lived
U
کوتاه مدت
short run
U
مدت کوتاه
short run
U
کوتاه مدت
short return
U
برگشت کوتاه
short precision
U
دقت کوتاه
short brittle
U
شکننده- کوتاه
short blast
U
سوت کوتاه
pygmy
U
ادم کوتاه قد
shorten
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه تر کردن
shortened
U
کوتاه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com