Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
birth trauma
U
ضربه تولد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aborning
U
در بدو تولد در حال تولد
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
postnatal
U
پس از تولد
geniture
U
تولد
births
U
تولد
birth
U
تولد
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
birthdays
U
جشن تولد
nascent
U
درحال تولد
prenatal
U
پیش از تولد
antenatal
U
پیش از تولد
antenatals
U
پیش از تولد
birthday
U
جشن تولد
the birth of a nation
U
تولد یک ملت
birth injury
U
اسیب تولد
birth cry
U
اوای تولد
getting
U
زایش تولد
gets
U
زایش تولد
regeneration
U
تولد تازه
rebirth
U
تولد تازه
rebirth
U
تولد دوباره
get
U
زایش تولد
nee
U
تولد یافته
birthday cake
U
کیک تولد
regeneracy
U
تولد تازه
Nativity
U
تولد عیسی
birth certificate
U
گواهی تولد
date of birth
U
تاریخ تولد
place of birth
U
محل تولد
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
nascence
U
نوفهوری و اغازی تولد
antenatal
U
مربوط به قبل از تولد
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
antenatals
U
مربوط به قبل از تولد
nascency
U
نوفهوری و اغازی تولد
postnatal
U
وابسته به بعد از تولد
redivivus
U
تولد تازه یافته
reborn
U
تولد تازه یافته
newborn
U
تازه تولد شده
viability
U
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
Yuletide
U
ایام عید تولد عیسی
precocial
U
دارای استقلال ازهنگام تولد
new born
U
زاییده شده تازه تولد یافته
palingenesis
U
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
birthright
U
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
lord of misrule
U
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
christian era
U
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
Their birthdays are four days apart.
U
روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
impact
U
ضربه
shock proof
U
ضد ضربه
push
U
ضربه
slugger
U
ضربه زن
sole kick
U
ضربه با کف پا
pushes
U
ضربه
sole of the foot kick
U
ضربه با کف پا
sole trap
U
ضربه با کف پا
impulse
U
ضربه
impulses
U
ضربه
impacts
U
ضربه
pulse
U
ضربه
collisions
U
ضربه
kicking
U
ضربه با پا
kicked
U
ضربه
kicked
U
ضربه با پا
kick
U
ضربه
butt joint
U
ضربه
kicks
U
ضربه با پا
surges
U
ضربه
surged
U
ضربه
surge
U
ضربه
kicking
U
ضربه
flap
U
ضربه
flapped
U
ضربه
flaps
U
ضربه
thuds
U
ضربه
thudding
U
ضربه
thudded
U
ضربه
thud
U
ضربه
tit
U
ضربه
antiknock
U
ضد ضربه
kicks
U
ضربه
butting
U
ضربه با سر
double kick
U
دو ضربه پی در پی
collision
U
ضربه
shock
U
ضربه
interrupter
U
ضربه گر
hacks
U
ضربه
hacked
U
ضربه
hack
U
ضربه
head
U
ضربه با سر
kick
U
ضربه با پا
brunt
U
ضربه
mishit
U
ضربه بد
pulsed
U
ضربه
tits
U
ضربه
impluse
U
ضربه
shocks
U
ضربه
shocked
U
ضربه
stroking
U
ضربه
strikeless
U
بی ضربه
pop
U
ضربه
yee jupkki
U
ضربه پا
strokes
U
ضربه
left
U
ضربه چپ
shots
U
ضربه
blows
U
ضربه
stroked
U
ضربه
blow
U
ضربه
bonking
U
ضربه بر سر
bonked
U
ضربه بر سر
pops
U
ضربه
bonk
U
ضربه بر سر
popped
U
ضربه
shot
U
ضربه
bonks
U
ضربه بر سر
stroke
U
ضربه
whang
U
ضربه
shockproof
U
ضد ضربه
pushed
U
ضربه
whips
U
ضربه زدن
flutter kick
U
ضربه پا در کرال
flick kick
U
ضربه با بیرون پا
whip
U
ضربه زدن
flip shot
U
ضربه با استفاده از مچ
knocked
U
ضربه زدن
whipped
U
ضربه زدن
knocks
U
ضربه زدن
knock
U
ضربه زدن
first strike
U
اولین ضربه
quash
U
با ضربه زدن
downward travel
U
ضربه برگشت
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
down stroke
U
ضربه رو به پایین
double hit
U
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
dollyo chagi
U
ضربه دورانی پا
pickier
U
ضربه زننده
pickiest
U
ضربه زننده
picky
U
ضربه زننده
downward travel
U
ضربه رو به پایین
drop shot
U
ضربه دراپ
slashes
U
ضربه سریع
quashed
U
با ضربه زدن
quashes
U
با ضربه زدن
exhaust stroke
U
ضربه خروجی
electromagnetic vibration
U
ضربه گر الکترومغناطیسی
electrolytic interrupter
U
ضربه گر الکترولیتی
slash
U
ضربه سریع
dink
U
ضربه اهسته
slashed
U
ضربه سریع
dashpot
U
ضربه گیر
connect
U
ضربه کارساز
shocked
U
ضربه تکان
plays
U
ضربه به توپ
playing
U
ضربه به توپ
shocks
U
ضربه تکان
played
U
ضربه به توپ
play
U
ضربه به توپ
gird
U
ضربه شدید
impact test
U
ازمایش ضربه
impact factor
U
ضریب ضربه
To receive a blow.
U
ضربه خوردن
hit lists
U
فهرست ضربه
impluse regenerator
U
بازیاب ضربه
drumbeat
U
ضربه طبل
drumbeats
U
ضربه طبل
impluse ratio
U
نسبت ضربه
impluse
U
ضربه ولتاژ
impluse
U
ضربه جریان
percussion
U
ضربه زدن
hit list
U
فهرست ضربه
shock
U
ضربه تکان
impact effect
U
اثر ضربه
impact coefficient
U
ضریب ضربه
impact chisel
قلم ضربه ای
free hit
U
ضربه ازاد
four quarter hold
U
ضربه فنی
deliver
U
ضربه زدن
delivers
U
ضربه زدن
hammer
U
ضربه زدن
hammered
U
ضربه زدن
hammers
U
ضربه زدن
foundamental blow
U
ضربه کارساز
foul blow
U
ضربه خطا
hammer blow
U
ضربه قوچ
impact acceleration
شتاب ضربه ای
ignition pulse
U
ضربه احتراق
horryo chagi
U
ضربه کشش پا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com