English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
let U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lets U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
letting U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impact ionization U ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
quoted U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quotes U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil U سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
recidivism U تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
Not a peep out of you ! U نفست در نیاید !
one cannot put back the time <proverb> U زمان گذشته نیاید به بر
repeat U تکرار کردن تکرار شدن
repeats U تکرار کردن تکرار شدن
If you dont mind my saying. U اگر از حرفم بدتان نیاید
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
tricrotism U نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
misifit U جامه یا چیز دیگری که باندازه کسی در نیاید
A watched pot never boils. <proverb> U چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
pile helmet U کلاهکی که سر شمعها را می پوشاند تا در موقع چکش کاری صدمهای وارد نیاید
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
account U حساب صورت حساب
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
dicrotism U دو ضربهای
traumatic U ضربهای
posttraumatic U پس ضربهای
strode analysis U تحلیل ضربهای
whipping U حرکت ضربهای
impact load U بار ضربهای
impulse discharge U تخلیه ضربهای
shock concrete U بتن ضربهای
impact strength U استحکام ضربهای
impact printer U چاپگر ضربهای
mach wave U موج ضربهای
implusive excitation U تحریک ضربهای
detonation U انفجار ضربهای
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
percussion press U پرس ضربهای
shock wave U موج ضربهای
drop test U ازمایش ضربهای
shock excitation U تحریک ضربهای
partial products U حاصل ضربهای جز
impact exitation U تحریک ضربهای
detonations U انفجار ضربهای
impluse exitation U تحریک ضربهای
impulse turbine U توربین ضربهای
impluse switch U تکمه ضربهای
impluse sender U مولد ضربهای
impact force U نیروی ضربهای
impluse switch U کلید ضربهای
impluse voltage U فشار ضربهای
impluse tachometer U تاکومتر ضربهای
batch mixer U مخلوط کن ضربهای
transient voltage U ولتاژ ضربهای
australian crawl U کرال دو ضربهای
tricrotic U نبض سه ضربهای
impluse wave U موج ضربهای
implusing signal U سیگنال ضربهای
pulsating load U بار ضربهای
impluse inertia U لختی ضربهای
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
impulsive force U نیروی ضربهای
impluse function U تابع ضربهای
impluse breakdown U شکست ضربهای
impluse contact U کنتاکت ضربهای
impluse current U جریان ضربهای
percussion welding U جوشکاری ضربهای
impluse detector U اشکارسازجریان ضربهای
impluse distortion U اعوجاج ضربهای
impluse generator U مولد ضربهای
shock waves U موج ضربهای
daisy wheel printer U چاپگر اصلی ضربهای
percussion riveter U پرچ کننده ضربهای
joint U مفصل اتصال ضربهای
wavelet U موج ضربهای کوچک
tensile impact test U ازمایش کشش ضربهای
pulsed resistance welding U جوشکاری مقاومتی ضربهای
pusher type furnace U کوره نوع ضربهای
detached shock wave U موج ضربهای منفصل
impluse withstand voltage U فشار ضربهای ایستا
impluse breakdown voltage U فشار شکست ضربهای
impluse circuit U مدار جریان ضربهای
impluse voltage cascade U ابشار فشار ضربهای
impluse current generator U مولد جریان ضربهای
impluse protective level U سطح فشار ضربهای
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
impluse voltage test U ازمایش فشار ضربهای
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
mach line U موج ضربهای ضعیف
impact transducer U مبدل فرایندهای ضربهای
normal shock wave U موج ضربهای عمود
jar ramming method U روش ضربهای قالبریزی
impluse voltage stress U تنش فشار ضربهای
impluse voltage generator U مولد فشار ضربهای
impluse test U ازمایش فشار ضربهای
impact crusher U سنگ شکن ضربهای
impluse voltage generation U تولید فشار ضربهای
impluse sound level U سطح صوت ضربهای
oblique shock wave U موج ضربهای مایل
impluse voltage test technipue U روش ازمایش فشار ضربهای
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
counting U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counted U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
count U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
hig low jack U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
tricrotic U ضربان نبض بطورسه ضربهای
impluse circuit U مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
impluse high tension generator U مولد فشار قوی ضربهای
instantaneous short circuit current U جریان اتصال کوتاه ضربهای
counts U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
lily U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
lilies U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
half worcester U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
initial alternating short circuit curren U جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
big four U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
bedpost U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
light hit U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد
forcing shot U ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
give a catch U زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
single U ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
late cut U ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
leg glance U ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
lofts U ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
loft U ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
keilo U ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
impluse voltage testing plant U ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
lip U ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
sidehiller U ضربهای که گوی از شیب درچمن نرم سرازیر میشود
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
jar U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jars U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
jarred U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
blocking U گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
duplication U تکرار
recidivism U تکرار
reduplication U تکرار
repeat U تکرار
repeats U تکرار
iteration U تکرار
iterance U تکرار
ingemination U تکرار
practicing U تکرار
tautologies U تکرار
frequentation U تکرار
reiteration U تکرار
epanalepsis U تکرار
renewals U تکرار
renewal U تکرار
frequence U تکرار
frequentness U تکرار
many times <adv.> U به تکرار
replication U تکرار
practising U تکرار
practises U تکرار
practise U تکرار
tautology U تکرار
rehearsal U تکرار
recapitulation U تکرار
frequency U تکرار
frequently <adv.> U به تکرار
rehearsals U تکرار
a lot of times <adv.> U به تکرار
repetitions U تکرار
frequencies U تکرار
regularly [often] <adv.> U به تکرار
recapitulations U تکرار
often <adv.> U به تکرار
practice U تکرار
repetition U تکرار
oft [archaic, literary] <adv.> U به تکرار
on any number of occasions <adv.> U به تکرار
repeater U تکرار کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com