Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pant
U
ضربان داشتن
panted
U
ضربان داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pulse repetition
U
تجدید ضربان پی امد ضربان
fitch
U
ضربان
throb
U
ضربان
pulse
U
ضربان
beats
U
ضربان
throbbed
U
ضربان
surge
U
ضربان
pulsation
U
ضربان
surged
U
ضربان
surges
U
ضربان
throbbing
U
ضربان
baet
U
ضربان
tictac
U
ضربان
ticktack
U
ضربان
throbs
U
ضربان
beat
U
ضربان
sphygmus
U
ضربان
pulsed
U
ضربان
ictus
U
ضربان
impluse meter
U
ضربان سنج
pulsation
U
ضربان ستارهای
data pulse
U
ضربان داده
pulse repetition
U
تکرار ضربان
pant
U
ضربان تپش
beat
U
ضربان نبض
heartbeat
U
ضربان قلب
beat frequency
U
فرکانس ضربان
beats
U
ضربان نبض
panted
U
ضربان تپش
voltage impluse
U
ضربان ولتاژ
heart rate
U
ضربان قلب
heart beat
U
ضربان قلب
pulsing
U
ضربان امواج
impluse frequency
U
فرکانس ضربان
heartbeats
U
ضربان قلب
acrotism
U
فقدان ضربان یا تپش
pulsating star
U
ستاره ضربان دار
pitter patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
stethoscopes
U
گوشی ضربان سنج
pitter-patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
extrasystole
U
ضربان اضافی قلب
stethoscope
U
گوشی ضربان سنج
arrhythmic
U
نامنظمی ضربان نبض
tricrotic
U
ضربان نبض بطورسه ضربهای
to skip
[heartbeat]
U
انداختن یک تپش
[ضربان قلب]
My heartbeat is even .
U
ضربان قلبم منظم است
cardiograph
U
دستگاه ثبت ضربان قلب
to skip
[heartbeat]
U
حذف کردن یک تپش
[ضربان قلب]
pacemaker
U
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
electrocardiogram
U
ثبت ضربان قلب بوسیله برق
beat
U
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
beats
U
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
pit a pat
U
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
pacemakers
U
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
electrocardiograph
U
دستگاه برقی ضربان نگارقلب تپش نگار
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
eurhythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
tricrotism
U
نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
own
U
داشتن
owned
U
داشتن
owns
U
داشتن
want
U
کم داشتن
relieving
U
داشتن
relieve
U
داشتن
relieves
U
داشتن
owning
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
possess
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
possesses
U
داشتن
possessing
U
داشتن
have
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
to have
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to go hot
U
تب داشتن
having
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to possess
U
داشتن
bear
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
wanted
U
کم داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
lacked
U
کم داشتن
lackvt
U
کم داشتن
lacks
U
کم داشتن
to hold
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
lack
U
کم داشتن
doubt
U
شک داشتن
bears
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
sends
U
اعزام داشتن
apprehends
U
بیم داشتن
protruded
U
برامدگی داشتن
loathes
U
نفرت داشتن از
up to
<idiom>
U
بستگی داشتن به
sends
U
ارسال داشتن
sends
U
گسیل داشتن
protrudes
U
برامدگی داشتن
protruding
U
برامدگی داشتن
sending
U
گسیل داشتن
sending
U
اعزام داشتن
sending
U
ارسال داشتن
send
U
اعزام داشتن
afforded
U
استطاعت داشتن
send
U
ارسال داشتن
send
U
گسیل داشتن
afford
U
استطاعت داشتن
loathed
U
نفرت داشتن از
loathe
U
نفرت داشتن از
in common
<idiom>
U
مسئولیت داشتن
provides
U
مقرر داشتن
provide
U
مقرر داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
cherishes
U
گرامی داشتن
cherished
U
گرامی داشتن
cherish
U
گرامی داشتن
espouse
U
عقیده داشتن به
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
espoused
U
عقیده داشتن به
espouses
U
عقیده داشتن به
lend
U
معطوف داشتن
correlating
U
همبستگی داشتن
correlates
U
همبستگی داشتن
correlate
U
همبستگی داشتن
lends
U
معطوف داشتن
reside
U
اقامت داشتن
resided
U
اقامت داشتن
resides
U
اقامت داشتن
in a hurry
<idiom>
U
عجله داشتن
withholds
U
دریغ داشتن
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
withholding
U
دریغ داشتن
apprehend
U
بیم داشتن
in a rush
<idiom>
U
عجله داشتن
apprehended
U
بیم داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
protrude
U
برامدگی داشتن
withhold
U
دریغ داشتن
withheld
U
دریغ داشتن
espousing
U
عقیده داشتن به
aspiring
U
هوش داشتن
liaises
U
بستگی داشتن
differing
U
فرق داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
hankers
U
اشتیاق داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
attends
U
حضور داشتن
attending
U
حضور داشتن
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
attend
U
حضور داشتن
stinks
U
تعفن داشتن
stink
U
تعفن داشتن
exists
U
وجود داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
to be there
U
وجود داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com