English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It didnt come off. It didnt take place. U صورت نگرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His trick didnt work. U حقه اش نگرفت
She didnt make an impression . She was a flop . U یخش نگرفت
he did not est all night U درتمام شب ارام نگرفت
I drew blank every time . None of my tricks worked . U هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
statements U صورت
slip U صورت
slipped U صورت
slips U صورت
face U صورت
constellations U صورت
physiognomy U صورت
physiognomies U صورت
list U صورت
figure U صورت
figures U صورت
figuring U صورت
faces U صورت
kalendar U صورت
mazard U صورت
listing U صورت
listings U صورت
images U صورت
image U صورت
statement U صورت
freckle U لک صورت
facies U صورت
rosters U صورت
conformer U هم صورت
roster U صورت
circumstantially U در صورت
coat card U صورت
conformational isomers U هم صورت
medals U صورت
medal U صورت
providing U در صورت
phased U صورت
version U صورت
form U صورت
hues U صورت
forms U صورت
file U صورت
formed U صورت
rolled U صورت
roll U صورت
shapes U صورت
invoicing U صورت
shape U صورت
filed U صورت
versions U صورت
rolls U صورت
hue U صورت
constellation U صورت
effigies U صورت
invoices U صورت
invoiced U صورت
visage U رو صورت
visages U رو صورت
phases U صورت
phase U صورت
invoice U صورت
effigy U صورت
serial U و به صورت سری
impanel U در صورت نوشتن
if possible U در صورت توانایی
if so U در صورت مثبت
complement form U صورت متممی
reorganization U صورت جدید
imbody U صورت خارجی
serials U و به صورت سری
powders U پودر صورت
powder U پودر صورت
apparition U صورت وهمی
formulation U صورت بندی
free list U صورت مجانی ها
proces verbal U صورت مجلس
bill of sale U صورت فروش
if necessary U در صورت لزوم
if need be U در صورت بایست
powdering U پودر صورت
if possible U در صورت امکان
apparitions U صورت وهمی
list of promotiona U صورت ترفیعات
long robe U صورت کشیده
outside appearance U صورت فاهر
outward show U صورت فاهر
pictogram U صورت نگاشت
pictograph U صورت نگاره
pictography U صورت نگاری
primordial image U صورت ازلی
processionize U صورت مجلس
ever- U درهر صورت
accomplishing U صورت گرفتن
ever U درهر صورت
accomplishes U صورت گرفتن
programme of work U صورت کارها
accomplish U صورت گرفتن
sales check U صورت فروش
sentential form U صورت جملهای
on foot U به صورت پیاده
portraiture U نقاشی از صورت
isolating U به صورت الکتریکی
matricula U صورت اعضا
isolate U به صورت الکتریکی
nomenelature U صورت اسامی
isolates U به صورت الکتریکی
nominal list U صورت اسامی
normal form U صورت عادی
normal form U صورت هنجار
normalized form U صورت هنجار
numerator U صورت کسر
facial U مربوط به صورت
plural U صورت جمع
greasepaint U صورت گرتماشاخانه
constellation U صورت فلکی
inventory U صورت اموال
record U صورت مذاکرات
facets U صورت کوچک
forms U صورت دیس
burble U جوش صورت
burbled U جوش صورت
burbles U جوش صورت
formalism U صورت گرایی
rosters U صورت کار
rosters U صورت نگهبانی
burbling U جوش صورت
incarnation U صورت خارجی
incarnations U صورت خارجی
minutes U صورت جلسه
bills of fare U صورت غذا
bill of fare U صورت غذا
semblance U صورت فاهر
anyhow U در هر صورت بهرجهت
crackling U صورت نمکی
schedule U صورت فهرست
facet U صورت کوچک
scheduled U صورت فهرست
schedules U صورت فهرست
constellations U صورت فلکی
minute U صورت جلسه
forgeries U صورت سازی
forgery U صورت سازی
clear text U به صورت کشف
complement form U صورت متمم
conditionality U صورت شرطی
form U صورت دیس
roster U صورت کار
court card U صورت :شاه
decrepitation U صورت نمکی
difference tone U صورت افتراقی
enumeration U صورت ریز
formation U صورت بندی
erythema U گل انداختن صورت
externallze U صورت فاهردادن
f.artery U شریان صورت
face card U ورق صورت
inventory U صورت کالا
certificate of expenditure U صورت حساب
certificate of expenditure U صورت هزینه
transformation U تبدیل صورت
roster U صورت نگهبانی
asterism U صورت فلکی
at any rate U درهر صورت
at that rate U در این صورت
formed U صورت دیس
bill of exceptions U صورت استثنائات
bill of goods U صورت کالا
bill of material U صورت قطعات
archetypes U صورت ازلی
archetype U صورت ازلی
bill of quantities U صورت مقداری
breadboard U می صورت گیرد
canonical form U صورت متعارفی
celestial body U صورت فلکی
carte U صورت غذا
a face-pack U ماسک صورت
At any rate . In any case . Anyway . U درهر صورت
make something happen U صورت دادن
aspects U صورت فاهر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com