Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
panels
U
صورت اسامی اشخاص
panel
U
صورت اسامی اشخاص
poor pay
U
ادم بدحساب
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
personae
U
اشخاص یک کتاب
few men
U
اشخاص کمی
great persons
U
اشخاص بزرگ
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
many a man
U
بسا اشخاص
many people
U
خیلی اشخاص
many persons
U
خیلی اشخاص
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
persona
U
اشخاص یک کتاب
person perception
U
ادراک اشخاص
personas
U
اشخاص یک کتاب
natural persons
U
اشخاص طبیعی
these people
U
این اشخاص
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
bouncers
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp followers
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
camp follower
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
bouncer
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
vampire
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
physiognomies
U
صورت
figuring
U
صورت
images
U
صورت
constellation
U
صورت
figures
U
صورت
figure
U
صورت
physiognomy
U
صورت
visages
U
رو صورت
invoicing
U
صورت
constellations
U
صورت
listing
U
صورت
providing
U
در صورت
medals
U
صورت
medal
U
صورت
facies
U
صورت
file
U
صورت
image
U
صورت
visage
U
رو صورت
freckle
U
لک صورت
kalendar
U
صورت
mazard
U
صورت
conformer
U
هم صورت
conformational isomers
U
هم صورت
listings
U
صورت
effigies
U
صورت
rosters
U
صورت
shapes
U
صورت
roster
U
صورت
shape
U
صورت
circumstantially
U
در صورت
statement
U
صورت
statements
U
صورت
filed
U
صورت
invoices
U
صورت
rolled
U
صورت
roll
U
صورت
form
U
صورت
invoiced
U
صورت
coat card
U
صورت
formed
U
صورت
hues
U
صورت
faces
U
صورت
slip
U
صورت
slipped
U
صورت
slips
U
صورت
face
U
صورت
phases
U
صورت
phased
U
صورت
phase
U
صورت
list
U
صورت
rolls
U
صورت
hue
U
صورت
versions
U
صورت
invoice
U
صورت
version
U
صورت
effigy
U
صورت
forms
U
صورت
face card
U
ورق صورت
f.artery
U
شریان صورت
inventory
U
صورت اموال
long robe
U
صورت کشیده
list of promotiona
U
صورت ترفیعات
accomplish
U
صورت گرفتن
accomplishes
U
صورت گرفتن
practicable
<adj.>
U
صورت پذیر
manageable
<adj.>
U
صورت پذیر
erythema
U
گل انداختن صورت
formation
U
صورت بندی
apparition
U
صورت وهمی
feasible
<adj.>
U
صورت پذیر
decrepitation
U
صورت نمکی
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
صورت پذیر
difference tone
U
صورت افتراقی
makable
<adj.>
U
صورت پذیر
enumeration
U
صورت ریز
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
صورت پذیر
formulation
U
صورت بندی
makeable
<adj.>
U
صورت پذیر
externallze
U
صورت فاهردادن
serial
U
و به صورت سری
invoice
U
صورت کردن
if so
U
در صورت مثبت
isolating
U
به صورت الکتریکی
facet
U
صورت کوچک
reorganization
U
صورت جدید
if necessary
U
در صورت لزوم
isolates
U
به صورت الکتریکی
if possible
U
در صورت توانایی
if possible
U
در صورت امکان
if need be
U
در صورت بایست
portraiture
U
نقاشی از صورت
invoiced
U
صورت کردن
serials
U
و به صورت سری
workable
<adj.>
U
صورت پذیر
powder
U
پودر صورت
impanel
U
در صورت نوشتن
imbody
U
صورت خارجی
free list
U
صورت مجانی ها
accomplishing
U
صورت گرفتن
executable
<adj.>
U
صورت پذیر
powders
U
پودر صورت
powdering
U
پودر صورت
isolate
U
به صورت الکتریکی
invoices
U
صورت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com