Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
manufacturing industry
U
صنعت کارخانهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motor vehicle industry
U
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry
U
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
factory system
U
نظام کارخانهای
factory economy
U
اقتصاد کارخانهای
factory production
U
تولید کارخانهای
crazing mill
U
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
cannery
U
کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
canneries
U
کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
assembly
U
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
crafts
U
صنعت
artless
U
بی صنعت
craftsman trade
U
صنعت
arts
U
صنعت
craft
U
صنعت
art
U
صنعت
trade
U
صنعت
traded
U
صنعت
industries
U
صنعت
industry
U
صنعت
domestic industry
U
صنعت داخلی
extractive industry
U
صنعت استخراجی
contracting industry
U
صنعت ساختمان
export industry
U
صنعت صادراتی
similes
U
صنعت تشبیه
declining industry
U
صنعت رو به زوال
electric industry
U
صنعت برق
manufacturing
U
صنعت ساخت
family industry
U
صنعت خانوادگی
filmdom
U
صنعت سینما
plastic industry
U
صنعت پلاستیک
philotechnic
U
صنعت دوست
palinode
U
صنعت انکار
oil industry
U
صنعت نفت
sick industry
U
صنعت بیمار
metal working industry
U
صنعت فلزکاری
textile industry
U
صنعت نساجی
textile industry
U
صنعت بافندگی
labour intensive industry
U
صنعت کاربر
iron industry
U
صنعت اهن
weak industry
U
صنعت ضعیف
infant industry
U
صنعت نوزاد
weak industry
U
صنعت کساد
cottage industries
U
صنعت روستایی
cottage industry
U
صنعت روستایی
structrual engineering industry
U
صنعت سازه
haniwork
U
صنعت دست
service industry
U
صنعت خدمات
technology
U
صنعت شناسی
simile
U
صنعت تشبیه
handicraft
U
صنعت دستی
hyperbole
U
صنعت اغراق
craftsmen
U
هنرپیشه صنعت گر
craftsman
U
هنرپیشه صنعت گر
industrialists
U
صنعت کار
industrialists
U
صاحب صنعت
industrialist
U
صنعت کار
industrial espionage
U
جاسوسی در صنعت
industrialist
U
صاحب صنعت
technologies
U
صنعت شناسی
mystery
U
صنعت هنر
mysteries
U
صنعت هنر
industrialism
U
صنعت گرایی
motorcar industry
U
صنعت اتومبیل
automotive industry
U
صنعت اتومبیل
automotive
U
صنعت اتومبیل
ceramics industry
U
صنعت سرامیک
artificer
U
صنعت کار
antistrophe
U
صنعت تجنیس
agro industry
U
کشت و صنعت
chiasmus
U
صنعت قلب
competitive industry
U
صنعت رقابتی
computer industry
U
صنعت کامپیوتر
small scale industry
U
صنعت به مقیاس کوچک
beaver
U
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
carrying-trade
U
صنعت حمل و نقل
carrying business
U
صنعت حمل و نقل
carrying trade
U
صنعت حمل و نقل
shipping trade
U
صنعت حمل و نقل
transport business
U
صنعت حمل و نقل
transport industry
U
صنعت حمل و نقل
transport trade
U
صنعت حمل و نقل
beaver fur
U
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
sick industry
U
صنعت عقب مانده
non ferrous metal industry
U
صنعت فلزات غیراهنی
metaphors
U
صنعت استعاره کنایه
automobile trade
U
صنعت یا تجارت اتومبیل
talkies
U
صنعت فیلم ناطق
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
electrotechnology
U
شناخت صنعت برق
ease of entry
U
سهولت ورودبه یک صنعت
metaphor
U
صنعت استعاره کنایه
talkie
U
صنعت فیلم ناطق
machine building industry
U
صنعت ماشین سازی
counterpoint
U
صنعت ترکیب الحان
confectionery
U
صنعت شیرینی سازی
nationalized industry
U
صنعت ملی شده
location of industry
U
تعیین مکان صنعت
handicraft
U
صنعت دستی حرفه
iron and steel working industry
U
صنعت اهن و فولاد
industrially
U
ازلحاظ کار و صنعت
cuttler
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiter
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiter
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
cuttler
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
elaborately
U
ازروی صنعت و نازک کاری
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
location of industry
U
تعیین محل استقرار صنعت
long run industry supply curve
U
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
industrial
U
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve
U
شیر سوپاپی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
globe valve
U
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
Irans industry is progressing.
U
صنعت ایران درحال ترقی است
aviationelectronic
U
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
Want is the mother of industry.
<proverb>
U
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
eisa
U
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
extended industry standard architecture
U
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
poor prospects for the steel industry
U
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
location theory
U
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
Hollywood
U
شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy
U
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
viticulture
U
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
U
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip
U
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
ada
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick
U
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated
U
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com