English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
philotechnic U صناعت دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
technical U صناعت
industries U صناعت
industry U صناعت
technic U صناعت شیوه
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
unfriended U بی دوست
chum U دوست
amicable U دوست
heart to heart U دوست
heart-to-heart U دوست
buddies U دوست
heart-to-hearts U دوست
allying U دوست
buddy U دوست
ally U دوست
bozo U دوست
philoginous U زن دوست
philogynist U زن دوست
leal U دوست
chums U دوست
friends U دوست
friend U دوست
dienophile U دی ان دوست
hydrophilic U اب دوست
formalist U دوست
friendless U بی دوست
schoolmate U دوست
schoolmates U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
nucleophile U هسته دوست
heliophilous U افتاب دوست
oxyphil U اسید دوست
ornithophilous U مرغ دوست
oxyphile U اسید دوست
patiot U میهن دوست
hand in glove U دوست همراز
phiadelphian U نوع دوست
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U دوست همراز
negrophil U زنگی دوست
negrophil U سیاه دوست
hemophile U خون دوست
I need my e U من دوست دارم
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
intimado U دوست صمیمی
isophilic U همجنس دوست
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
kissing kind U باهم دوست
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
lipophilic U چربی دوست
liquorish U نوشابه دوست
lithophilous U سنگ دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
humnanist U همنوع دوست
necrophilous U لاشه دوست
humansit U انسان دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
unlovely U دوست نداشتنی
pen pals U دوست مکاتبهای
pen pals U دوست قلمی
pen pal U دوست مکاتبهای
pen pal U دوست قلمی
girlfriends U دوست دختر
saprophytic U پوده دوست
psychrophilic U سرما دوست
pornerastic U جنده دوست
philotechnic U صنعت دوست
philobiblic U کتاب دوست
philhellenic U دوست یونان
philhellene U دوست یونان
philanthrope U بشر دوست
his friend's murder U قتل دوست او
solomon U صلح دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
girlfriend U دوست دختر
family men U زن و بچه دوست
family man U زن و بچه دوست
careerists U حرفه دوست
careerist U حرفه دوست
zoophilous U حیوان دوست
zoophilic U حیوان دوست
xenophile U بیگانه دوست
to make a friend of U دوست شدن با
phihellenic U یونانی دوست
warlike U جنگ دوست
disliking U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
dislike U دوست نداشتن
fraternizing U دوست بودن
fraternizes U دوست بودن
fraternized U دوست بودن
fraternize U دوست بودن
cronies U دوست صمیمی
crony U دوست صمیمی
likes U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
like U دوست داشتن
sporting U بازی دوست
lovely U دوست داشتنی
gregarious U گروده دوست
affects U دوست داشتن
affect U دوست داشتن
fraternising U دوست بودن
patriotic U میهن دوست
cobber U دوست صمیمی
acidophile U اسید دوست
loyalist U دولت دوست
loyalists U دولت دوست
humanitarian U بشر دوست
peaceable U صلح دوست
patriots U وطن دوست
patriot U وطن دوست
fraternises U دوست بودن
philanthropist U بشر دوست
philanthropists U بشر دوست
fraternised U دوست بودن
friends U دوست کردن
friend U دوست کردن
expressionism U حالت دوست
expressionist U حالت دوست
social U گروه دوست
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
dendrophilous U درخت دوست
culturist U فرهگ دوست
germanophil U المان دوست
chessist U شطرنج دوست
likable U دوست داشتنی
cater cousin U دوست صمیمی
dislikable U دوست نداشتنی
dislikeable U دوست نداشتنی
halophilous U نمک دوست
hail fellow U دوست صمیمی
gallophile U فرانسه دوست
friendly state U کشور دوست
francophile U فرانسه دوست
francophil U فرانسه دوست
lovable U دوست داشتنی
loveable U دوست داشتنی
electrophile U الکترون دوست
rats U دوست بی وفا
boyfriends U دوست پسر
boyfriend U دوست پسر
likeable U دوست داشتنی
loveliest U دوست داشتنی
acidophile U ترشی دوست
social U جمعیت دوست
anglophile U انگلیسی دوست
lovelier U دوست داشتنی
bibliophil U کتاب دوست
amativeness U دوست داشتن
loved U معشوقه دوست داشتن
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
This is my friend. U این دوست من است.
love U معشوقه دوست داشتن
patriots U وطن دوست ها [مرد]
dressier U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
I don't like this. من این را دوست ندارم.
loves U معشوقه دوست داشتن
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
saprophytic U دوست دار موادگندیده
savor U فهمیدن دوست داشتن
snake in the grass U خطر نزدیک دوست دو رو
to be good pax U باهم دوست بودن
to keep friends U باهم دوست ماندن
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
savours U فهمیدن دوست داشتن
one's second self U دوست صمیمی شخص
nucleophilic reagent U واکنشگر هسته دوست
celibatarian U عزب یاتجرد دوست
electrophilic reagent U واکنشگر الکترون دوست
i remain yours truly U دوست صمیمی شما
hemophile U موجود خون دوست
lyophilic colloid U کلویید حلال دوست
mammonite U ثروت دوست زرپرست
amiable U مهربان دوست داشتنی
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
family men U مرد خانواده - دوست
A steadfast (constant) friend. U دوست ثابت وپابر جا
I like to be friends with you. U من می خوام با تو دوست بشم.
family man U مرد خانواده - دوست
endearing U دوست داشتنی کننده
savour U فهمیدن دوست داشتن
to be into somebody [something] <idiom> U کسی [چیزی] را دوست داشتن
to dislike somebody [something] U دوست نداشتن کسی [چیزی]
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
get out from under <idiom> U از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com